بایگانی برچسب: فریدون گله

«طوطی»: زکریا هاشمی و شایعه بلوغ مردانه

«طوطی» تنها فیلم سینمای ایران است که به از هم‌گسیختگی جنسی و روانی یک مرد پرداخته، چیزی که شاید بتوان معادل هرزگی روانی جنسی یک مرد شناخت. و این مهم‌ترین تفاوت «طوطی» زکریا هاشمی با اثار فریدون گله و نیز شخصیت رمان بهمن شعله‌ور («سفر شب») است. در گله مرد واداده خیلی زود خودش را پیدا می‌کند و به انسجام و «بلوغی» که همواره در فرهنگ پدرسالار به مرد نسبت داده می‌شود برمی‌گردد و در شعله ور فضای روشنفکری سریع جایگزین وادادگی‌های جنسی و فکری شخصیت اصلی می‌شود. جالب دقیقا همینجاست که “طوطی” درست گویی در دل سنتی ست که باید مرد را ناجی زن بی‌پناه در «شهرنو» معرفی کند (مثل سینمای گله)، اما برعکس عمل می‌کند: این مرد است که زنان شهرنو نیازش به نجات از وادادگی‌ش را به او گوشزد می‌کنند و با این حال نمی‌جنبد. از این منظر «طوطی» نه فقط در سینما و ادبیات فارسی یکه است که در سینمای جهان هم شخصا مشابهی به یاد نمی‌آورم چه این سینما هم اگر خام‌دستی فکری و وادادگی جنسی به مرد نسبت می‌دهند عمده نوجوانی ست که تا آخر روایت پروسه «بلوغ» را طی می‌کند و به استحکام می‌رسد. وادادگی مرد خام‌ بودن اوست که باید زود جای خودش را به «بلوغ مردانه» بدهد. در «طوطی» اما بلوغ فرضی‌ای که فرهنگ پدرسالار به مرد نسبت می‌دهد ـ و البته از انتساب‌هایی ست که جایگاه نمادین مرد را برای سلطه بر زنان مستحکم می‌کند ـ مدام به تعویق می‌افتد: بلوغ نه دسترسی به ثبات شخصیت است که احساسی ست بسیار موقت که درست وقتی مردی چیزی را از دست می‌دهد مدت کوتاهی در او ایجاد می‌شود و دوباره فراموش می‌شود. بلوغ موقت است و آشفتگی و آشفتکرداری پایدار. اسکار وایلد گفته است: تجربه نامی ست که روی شکست‌هایمان می‌گذاریم. هاشمی به ما یادآوری می‌کند که بلوغ نیز چنین است.