از کندوکاو در کتابخانه کتابهای کمیاب دانشگاه تورنتو: تنها چهارده سال بعد از «نامههای ایرانی» اثر مونتسیکو، جورج لیتیلتون بارون اول، در هزاروهفتصدوسیوپنج میلادی، اثری به سیاق آن نوشت؛ نامههای یک ایرانی در انگلیس به دوستش در اصفهان، که در آن نامههای فردی به نام «سلیم» از لندن به «میرزا» در اصفهان گردآوری/جعل شده است. سلیم مشاهدات خود را از انگلیس دوران و فضای حقوقی و سیاسی، فرهنگی و حتی خانوادگی و عاطفی آن روایت میکند. در مقدمه نویسنده با بیان اینکه میداند بسیاری شخصیت ایرانی را خیالی فرض خواهند کرد اما مینویسد برخلاف نمونههای فرانسوی و انگلیسی که چنین کردهاند اثر او واقعا کار یک غریبهی تمام عیار است. و استدلال میآورد چنان شرایط شیرین و کامل انگلیس آن زمان بدفهمی شده است که محال است کار یک انگلیسی باشد. لیتیلتون همچنین دستیابی به اصل فارسی این نامهها را به خاطر شاگردی اش نزد آقای دادیچی، که به عنوان مفسر زبان های شرقی معرفی شده، توجیه میکند. با این ترفند روایی، یعنی به ایرانی منتسب کردن روایتش، لیتیلتون فرصت یافته تا آزادانه به انتقاد از انگلیس دوران خود بپردازد. از زنان انگلیسی که از عشق چنان بدون هرگونه اشاره حسی حرف میزنند که از بهشت؛ از وکلایی که به بهانه اسناد تازهیاب متمولین را تحریک به شروع یک پرونده کرده و در نهایت به فلاکت میکشانند؛ از اینکه با وجودی که پارلمان باید اختیار پادشاه را مهار کند؛ اما تنها راه پیشرفت در دربار وارد شدن به پارلمان است؛ از اینکه شهرهای بزرگی هستند که نمایندهای ندارند و نمایندگانی که هیچگاه انتخابکنندگان خود را ندیدهاند؛ انتخابکنندگانی که قسم خوردهاند صدای خود را نفروشند اما قسم خود را به قیمت پیشنهادی کاندیداها کنار گذاشتهاند.
بایگانی ماهیانه: می 2023
کلیات عماد به کتابت میرزا آقاخان
نسخه خطی بسیار جالب توجهیست. کلیات عماد کرمانی (قرن هشتم) به کتابت میرزا آقاخان کرمانی. میرزا آقاخان این دیوان را در سال هزاروسیصدوهفت قمری (هزارودویستوشصتوهفت شمسی) در قسطنطنیه (استانبول) «در کمال استعجال» استنساخ کرده و امروز در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری میشود. یک احتمال این است که جزو آثاری ست که با دستگیری و شروع به تبعید او در خانهاش توسط پلیس ضبط شدند.
میرزا شهاب و مدرسه نصرت ملی در کرمان
مظفر بقایی کرمانی در مصاحبه مفصلی با حبیب لاجوردی (تاریخ شفاهی هاروارد) به خاندان خود اشاره دارد. مظفر بقایی پسر میرزا شهاب است. اول عمویش (آقا سیدجواد) و بعد میرزا شهاب هر دو مدیران اولین مدرسه نوین بعد از مشروطه در کرمان بودند که به همت جمعی از پیشروان فرهنگی آن ایالت تاسیس شد و «نصرت ملی» نام داشت.
عبدالحسین صنعتیزاده شرح مختصری از این مدرسه، با عکس از این دو مدیر را در خودزندگینامهاش «روزگاری که گذشت» آورده است. به روایت مظفر بقایی، نسبِ مادری او سرکرده حزب دموکرات (دوره مشروطه) در کرمان بوده و پدرش میرزا شهاب هم در تاسیس حزب اجتماعیون با اسکندر میرزا همراه بوده است.
بعدها اما وقتی که حزب توده تشکیل میشود، اسکندرمیرزا از مظفر بقایی برای همراه شدن دعوت میکند که او به دلایل شخصی (کدورت از اسکندرمیرزا برای دلجویی نکردن بعد از فوت پدر) نمیپذیرد و به حزب دموکراتی که احمد قوام تاسیس کرد میپیوندد. من پیش از این با بررسی اسناد کنسولگری انگلیس در کرمان روایت کرده بودم که چطور با تاسیس حزب دموکرات در کرمان، جدالهای نظری و گاها فیزیکی بین این حزب با حزب توده در کرمان بالا میگیرد.
مدتی بعد هم آنچنان که معروف است بقایی حزب زحمتکشان را تاسیس میکند که سالها یکی از اهدافش جذب هوادارانیست که حزب توده هم در بین آنها پایگاه داشته است.
عکس میرزا شهاب را از کتاب «روزگاری که گذشت» (بازنشر با فروغ؛ تصحیح من و مهرناز) اینجا گذاشتهام.