بایگانی ماهیانه: نوامبر 2013

بیگانه

اگر بخواهیم به تاریخ تولید یک اثر نگاه کنیم این نقاشی باز می گردد به 1575. اما جز یقه و محراب شکلی که کنارِ مردِ عریان افتاده چیزی ما را به گذشته پرت نمی کند. نقاشی ترکیبی ست از عناصری ناهمگن و متضاد؛ چهره ای مطمئن روی بدنی نامطمئن، یقه ای سلطنتی و بدنی عریان، محرابی که از نیمه دیگر نیست. تضاد، تاریکی و عریانی زمان را از این نقاشی می گیرند. در نگاه کردن به این نقاشی چیزی مدام فرار می کند؛ مکان که تاریک است، زمان هم تاریک می شود و وسط این خلا مشکوک آدمی بیگانه به ما خیره است. این بیگانه شبیه آن بخش از وجودِ ماست که نفرین شده است.

portrait of a disabled man 1575

قدیم تر

IMG_1121قدیم تر من بودم که موهایم را از پشت می بستم و امیر عینکی بود. قبل ترش امیر توی ماشین گاز و کلاچ را گم می کرد، من در آزمایشگاهِ شیمی با اسید سولفوریک ور می رفتم. قبل ترش امیر وی اچ اس غریزه ی اصلی را می دید، من هم یواشکی آن وی اچ اس را از اتاقش کش می رفتم و می دیدم. فکر می کنم همان جا به هم وصل شدیم.

 

تکیه کلام عامه ایرانیان

این جملات را سید حسن تقی زاده بیش از نود سال پیش نوشته است:
پیش از ظهور مشروطیت در ایران تکیه کلام عامه لفظ “مسلمانان” و ترکیبات آن بود. در سر هر مطلبی می گفتند: “مسلمانان انصاف ده آی این طور نیست؟”” مسلمان آخر رحم هم خوب چیزی ست” “یک مسلمانی پیدا شود بگوید بابا چرا هم چو می کنی” “بابا آخر مال مسلمان است چرا تلف می کنید” “خدا نصیب هیچ مسلمانی نکند” و هکذا. بعد از ظهور مشروطیت صحبت تمدن اروپا و علم و فضل و کمال و عقل و اخلاق فرنگی خیلی رایج شد و دیگر همه در اظهار اطلاع از فرنگ و مخصوصا نکته سنجی و خرده گیری از ایران و نقادی معایب ایرانیان بلبل شدند. در این دوره علاوه بر یک مشت بلکه یک خروار عبارات “تکیه کلام” های عجیب دیگر از قبیل “روح این مسئله” و “روح اجتماعات” “فلسفه ی این کار” وغیره یک تکیه کلام عجیب تازه ای هم بی اندازه در میان جوانان فرنگی مآب و بدتر از آن ها در میان قبا راسته های پر مدعا و خودپسند منتشر و عادی شد و آن این است: “این ایرانی ها چه مردمان غریبی هستند” ” امان از دست این ایرانی ها”” این عادت ایرانی ست” “ما ایرانی ها چیز عجیبی هستیم”…الخ.
سید حسن تقی زاده، مجله ی کاوه، 18 ژانویه 1920.
1383118_10201030662504875_2206429_n

روزنامه ی قانون

داستان قیمت اشتراک روزنامه ی قانون(1890-1898) به سردبیری میرزا ملکم خان جالب است. در ابتدا قیمت اشتراک یک لیره بود. از شماره دهم و یازدهم تبدیل شد به “فهم کافی”، در شماره ی دوازدهم  “یک ذره غیرت” و سپس باز به “فهم کافی” مبدل شد. در شماره ی بیستم به “شرط آدمیت” و بار دیگر در شماره بیست و سوم “فهم کافی” قیمت اشتراک اعلام شد. شماره ی بیست و چهار باز به “شرط آدمیت” برگشت. از شماره ی بیست و پنج تا چند شماره قیمت هر شماره “یک تومان” قرار گرفت و در شماره ی سی و چهار قیمت نشریه “یک ذره شعور” اعلام شد.
1450137_10201037993368142_823960038_n