آن شهر
ترجمه ی شعری از کاوافی
تو گفتی:” به کشوری دیگر می روم، به ساحلی دیگر
شهری بهتر از این شهر می یابم
این جا هر چه می کنم اشتباه از آب در می آید
و قلبم مدفون شده است انگار مرده ای
تا کی می شود گذاشت ذهنم در این شهر کپک بزند؟
هر سو که می چرخی، هر سو که چشم می اندازم،
سیاهی های زندگی خودم را می بینم، در این جا
جایی که سال ها از عمرم را سپری کردم، از دست دادم، به طور کامل نابود کردم”
تو کشوری دیگر نخواهی یافت، ساحلی دیگر نخواهی یافت
این شهر همیشه در تعقیب تو خواهد بود. تو راه خواهی رفت
در خیابان هایی مشابه، پیر خواهی شد در محله هایی شبیه همین محلات
فرتوت خواهی شد در خانه هایی شبیه همین
تو همیشه به همین شهر برخواهی گشت. امید به چیزهایی دیگر در جایی دیگر مبند:
هیچ کشتی ای برای تو نیست، هیچ راهی برای تو.
تو که عمرت را اینجا، در این گوشه ی کوچک هدر دادی
آن را در همه جای دیگر جهان نیز نابود کرده ای
(براساس ترجمه ی ادموند کیلی و فیلیپ شرارد)