بایگانی ماهیانه: مارس 2019

باران

کاظم علی
ت: مهدی گنجوی
—-
با ضرباتِ ضخیمِ جوهر آسمان از باران پر می‌شود.
وانمود کرده سمت سرپناهی می‌دوم اما در خفا دعا می‌کنم باران بیشتری را.

بر فراز انعکاس آب، صدایی می‌شنوم که اسم مرا می‌گوید.
هیچ‌کس در شهر در زیرِ بارانِ سریعِ نابینا حرکت نمی‌کند.

صفحات دفترچه یادداشتم خیس، بعد خم می‌شوند. نوشته‌ام:
«یوگی‌ها دهانشان را برای ساعت‌ها باز کردند تا باران را بنوشند».

آسمان یک کاسه‌ از آب تیره است، که صورتت را می‌شوید.
پنجره می‌لرزد؛ ممکن است شیشه‌ی مایع به درون باران بشکند.

من یک کاسه تیره‌ام، منتظر که پر شود.
اگر الان دهانم را باز کنم، می‌توانم در باران غرق شوم.

با عجله به خانه می‌شتابم انگار کسی آنجا منتظرم باشد.
شب در پوستت فرو می‌ریزد. من بارانم.

قطعه نویسی درباره اختناق: خندق پشت دهان

اختناق به هزار زبان در می‌آید و در هزارخانه‌ی رویا نشت می‌کند.

اختناق هویت را سیال می‌کند، مسجدها را دور سر می‌گرداند و راوی را «چیز» می‌کند. راوی اختناق راوی در هم رفتن خواب‌ها و چیز شدن خود است.

هنر اختناق استتار تا حد ضرورت است، تا دارکوبانش همیشه بگویند: کو؟ کو؟ کو؟

در وضعیت اختناق غایب شدگان خیره به دهانِ بسته‌ی خودند وقتی حاضران سورِ هم‌صدایی سر می‌دهند.

اختناق انگشت اشاره‌ای ست که از بین هزاران نفر، او که «رعایت» نکرده است را نشان می‌دهد.

کلمه‌ای که دارد به دهان می‌آید زمان ذهن گوینده‌اش را هم تنظیم می‌کند. در وضعیت اختناق ساعتِ ذهن مردد می‌شود و فکر از کلمه می‌افتد.

اختناق شکِ طبیعیِ فکر به کلمه را با ترس ذهن از دهان عوض می‌کند.

اهل قلم اگر بخواهد مستتر شود باید پشت سطرهایش <مسططر> شود. اختناق اما آدمی را به کندن خندق پشت دهانش می‌گمارد.

اختناق یک خمیازه‌ی تحمیل شده‌ی طولانی است، ‌آنقدر که معنای دهان را عوض می‌کند.

تمجید یک فرهنگ بدون درک اختناق‌هایش، به اندازه ستایش سرخی حاصل از مرض یک کودک، بیمار است.

اختناق برای آنکه بتواند خود را مستتر نگه دارد، باید هدر رفتن فکرهای یک فرد را به سبک زندگی او تبدیل کند، همان‌طور که تاریخ را جایی برای تفریح کردن با مردگان کرده است.

یک تامل اولیه: رابطه آموزش عمومی و ادبیات با تاکید بر مجله پیک جوانان در دهه پنجاه

تاکنون تحقیق قابل اشاره‌ای برای شناخت تاریخی رابطه آموزش و ادبیات در ایران معاصر صورت نگرفته. یکی از زیرشاخه‌های این چنین تحقیق مهم و جامعی شناخت تاریخی از محدوده و روند گسترش و تولید دانش درباره جریان‌های ادبی در ایران مدرن در دهه‌های چهل و پنجاه است. در غیاب چنین تحقیقی در وضعیت فعلی صرفا تاکید به «ارزش» ادبی آثار آن دوره، و یا «مجلات ادبی» آن دوره رفته است و البته از نقش حزب توده یا احزاب دیگر در معرفی برخی چهره‌های ادبی نیز زیاد (و البته در بسیاری موارد بیش از حد) گفته شده است.

رابطه آموزش و ادبیات در یک سده و نیم اخیر از تاسیس دارالفنون به بعد نیازمند پژوهشی جدی ست و البته بسیاری از انگاره‌های تاریخی که دانش کنونی ما بر آن سوار است به هم می‌ریزد. به عنوان یک نمونه مشخص می‌توان به نقش «مجلات کمک آموزشی» پیک جوانان در توسعه ادبیات مدرن اشاره کرد (البته این نقش از اوایل دهه پنجاه در پیک‌های نوجوانان و دانش‌آموز نیز با انتخاب‌های محمود کیانوش و پروین دولت‌آبادی از شعر دیگران و جهان پررنگ می‌شود). بی‌توجهی کامل به قریب نه سال انتشار مجله پیک جوانان و تاثیراتش در تاریخ ادبیات ایران هم از یک سو ریشه در فقدان هرگونه بررسی تاریخی رابطه آموزش و ادبیات دارد و هم احتمالا به این دلیل است که این مجلاتِ کمک آموزشی، مجلات تخصصی ادبی نبوده‌اند و برای همین مورد توجه خاص محققین ادبی قرار نگرفته‌اند. هر شماره از مجله پیک اما، به اقرار خود مدیریت مجله در سال پنجاه و یک «هر شماره از همه مجله‌هایش روی هم بیش از یک میلیون و سیصد هزار خریدار دارد و دست کم پنج میلیون خواننده». مجله پیک جوانان از دفتر دبیرستان‌های ایران با قیمتی بسیار ارزان‌تر از مجلات تجاری آن دوره و با کیفیتی بهتر از آن‌ها فروخته می‌شده و می‌دانیم که درباره سایر پیک‌ها (مثلا پیک دانش آموز و نوآموز)‌ محتوای آن‌ها به عنوان بخشی از محتوای کمک آموزشی گاه در امتحان‌ها و یا جوایز دولتی و کشوری مورد پرسش قرار می‌گرفته. پیک جوانان در اوایل دهه پنجاه (که شورای نویسندگانش شامل کریم امامی و نجف دریابندری و ثمین باغچه‌بان و … است)‌ مجله‌ای کمک‌آموزشی ست که هوشنگ گلشیری در آن میراث ادبی زین‌العابدین مراغه‌ای، جمالزاده و حجازی را به زبان مناسب جوانان توضیح می‌داد. بهرام صادقی داستان منتشر می‌کرد. ناصر تقوایی سفرنامه مصور برای دبیرستانی‌ها تهیه کرده است. نوشته‌های فروغ درباره ملک‌الشعرای بهار، عارف قزوینی و میرزاده عشقی منتشر می‌شد. صادق هدایت روی جلد منتشر می‌شد. و خانم مینو وزیری با شاعرانی مثل حقوقی، خویی، شاملو، اخوان ثالث، رویایی، سایه، مجابی، سپانلو، بیژن جلالی، محمد زهری، نصرت رحمانی، محمود کیانوش، پروین دولت‌آبادی، حمید مصدق، منوچهر نیستانی، سیمین بهبهانی، پروین بامداد و …. گفتگو می‌کرد و هم آن ها نگاهشان به شعر را با زبان ساده برای دبیرستانی‌ها توضیح می‌دادند و هم نویسنده چند شعر از ان‌ها را برای این گروه سنی می‌گشود. میراثی عظیم، پیچیده و کاملا چشم‌پوشی شده که صرفا در اینجا لیست‌وار اشاره‌ کرده‌ام.
حذف تاریخ رابطه آموزش و ادبیات در دهه چهل و پنجاه اما، امروز مناسب جریانی عمل می‌کند که با اهداف راست‌گرایانه و گاه فاشیستی قصد تخطیه کامل ادبیات مدرن ایران از طریق تحریف این ادبیات و میراث نویسندگان مدرن ایران دارد. جریانی که با شناساندن نویسندگان مدرن ایران و میراثشان به عنوان نویسندگانی که شهرتشان ناشی از مریدپروری و حزب‌بازی ست ، و ادبیاتشان نخبه‌گرا و غیرمردمی، در حال بهره‌بری از این خلاء پژوهش تاریخی ست تا انقطاع ادبیات مدرن و پیشرو از محتوای اموزشی در دهه‌های اخیر ـ که به شدت به محدود ماندن خوانندگان این ادبیات و تولیدکنندگان این ادبیات منجر شده ـ را نه ناشی از سیاست‌های آموزشی که ضعف و زوال خود این ادبیات جا بزند.

حکمت

نانائو ساکاکی
ترجمه: م. گ
—-
همان‌طور که شکوفه‌های گیلاس
دیروز پژمردند
همه چیز در جهان
ناپدید می‌شود
یک روز و برای همیشه.

و امروز دوباره
تو از کوه‌های زندگان عبور می‌کنی
در حال حمل رویاهای کاذب
به شکلی بسیار جدی.
—-
(از ایروها ـ ترانه الفبایی باستانی ژاپنی)
اوت ۱۹۹۳