بایگانی ماهیانه: ژانویه 2016

روزگار دوزخی آقای ایاز

رمان “روزگار دوزخی آقای ایاز”، بیش از هر رمان دیگر فارسی، مفهوم گذشته را به شکلی عرضه می کند که به تمثیل فرشته تاریخ در اندیشه والتر بنیامین نزدیک است. والتر بنیامین در تز نهم خود درباره مفهوم تاریخ تفسیری از نقاشیِ (Angelus Novus) پل کله می کند و فرشته ترسیم شده در آن را چون “فرشته‌ی تاریخ” می بیند؛ چونان فرشته ای که رو به عقب دارد؛ هراسان از آن چه به آن خیره است. در این تمثیل، “فرشته‌ی تاریخ” گذشته را چون یک فاجعه واحد می بیند؛ فاجعه ای که روی هم انباشته می شود و تا دم پای او پیش می آید. او هم چون منصور در رمان “روزگار دوزخی” می خواهد تاریخ را برای یک لحظه بایستاند شاید رستگاری برای خیل مردگان فراهم آید.
“روزگار دوزخی آقای ایاز” در یک پاراگراف واحد که چهارصد صفحه به طول می انجامد گذشته را، چون یک فاجعه‌ی واحد، مادیت می بخشد و با جایگزین کردن مفهوم “مفعولیت” به جای “مظلومیت”، در گذشته میراثی می‌بیند که یک سویش پادشاهانی ست با عکس های جد اندر جدشان بر دیوار کاخ هایشان و سوی دیگرشان رعیت هایی که در جست و جوی قبرهای اجداد تکه تکه شده شان، هراسان به این سو و آن سوی سرزمین می روند. مفعولیت (در معنای مورد “تجاوز” قرار گرفتن) با تمام سایه های فرهنگی فاجعه بار، تحریک کننده و خشم برانگیزش جایگزین “مظلومیتی” می شود که سایه ای از خود قدیس پنداری دارد.
این اثر ناامیدی خیره کننده ای را با صراحت جنسی و صراحت در ترسیم خشونت همراه می کند. ناامیدی که تاریخ را به هم پیوند می دهد و رستگاری را در جلوی خیل عظیم مردم مثله مثله می کند. تنها در تحمل تحریک کننده این ناامیدی ست که امیدی برای تغییر پنهان شده است.

Paul Klee: Angelus Novus, 1920

دگردیسی خیابان انقلاب

خیابان انقلاب دارد به عنوان بازار مکاره‌ی کتاب فارسی از رمق می‌افتد. با باز شدن فروشگاه‌های متعددی که ادبیات دولتی را به ویترینِ اول سر خیابان کشانده‌اند، با تعدد روز افزون ناشرهای دانشگاهی و ویترین‌چینی‌های محافظه‌کار، خیابان انقلاب خاطره خود را از دست می‌دهد. فروشگاه‌های موادغذایی، اسباب‌بازی فروشی، دبیرستان دخترانه، و تزئیناتِ خانه، جا یا لابه‌لای کتاب‌فروشی‌ها باز می‌شوند. دست دو فروشی‌ها افست‌های آشنا را که خبر از یک بنگاه بزرگ افست‌سازی می‌دهد می‌چینند تا فروشنده‌های بی‌ربط در حال تکیه به دیوارها و جعبه عقب ماشین‌ها به دخترانِ خندانِ دبیرستان نگاه کنند.

خیابان لاله زارِ تهران پیش و پس از انقلاب:

خیابانی که زمانی پاسخ گوی “میل” بود، امروز پاسخ گوی نیاز به “نیرو” ست. زمانی مرکز سینماها و تئاترها بود و امروز مرکز فروش لوازم الکتریکی. به این معنا “وات” جای “غریزه” را در این خیابان گرفت.

IMG_7126 IMG_7130

تصحیحات مصاحبه با فردای کرمان

تصحیحات مصاحبه با فردای کرمان، شماره ۲۸، سه شنبه ۱۵ دی

در مصاحبه با رضا شمسی عزیز از طرف هفته نامه فردای کرمان دو سه مطلب با اشتباه یا سوءتفاهم منعکس شده است که در این‌جا صحیح آن‌ها را می‌آورم. باز هم از این نشریه و رضا شمسی عزیز بابت این مصاحبه تشکر می‌کنم.

اول: اسم کتابی از عبدالحسین صنعتی‌زاده که با نشر نون به توافق رسیده بودم “رستم در قرن بیست و دوم” بود و در ادامه این نشر پانزده صفحه اول این کتاب را در مجموعه باغ فتح آباد منتشر کرد. بنا به صحبتی که با آقای کرمانی‌نژاد، گردآورنده مجموعه باغ فتح آباد داشتم، ایشان به هیچ وجه از توافق پیشین من با مدیریت آن نشر مطلع نبوده‌اند. در مصاحبه به اشتباه نام کتاب، روزگاری که گذشت، ذکر شده است.

دوم: از فوت آقای صنعتی زاده پنجاه سال نمی گذرد. بلکه بیش از سی سال پس از فوت ایشان، قانون کپی‌رایت از سی سال به پنجاه سال تغییر کرده است و در نتیجه قانون فعلی درباره وضعیت حقوقی آثار ایشان مبهم است. یک نظر حقوقی صائب بر آن است که چون اثر ایشان بعد از سی سال آزاد شده بود با تغییر قانون به پنجاه سال دوباره به انحصار وراث او بر نمی گردد.

فارغ از این بحث حقوقی که تنها برای این صورت گرفته که نشان دهد این‌جانب مدعی انحصار در حق انتشار آثار ایشان نیستم، همان طور که در مصاحبه اشاره رفت من برای انتشار  خارج از کشورِ “رستم در قرن بیست و دوم” و “مجمع دیوانگان” با هماهنگی کامل و  رضایت مهدخت و محسن صنعتی عمل می‌کنم.

سوم: کتاب رستم در قرن بیست و دوم در سال ۱۳۱۳ یعنی چند سال پیش از شروع جنگ جهانی دوم منتشر شده است. در مصاحبه جوری منعکس شده است که به ذهن متبادر می کند هم‌زمان با جنگ جهانی بوده است.

چهارم: جلد دوم مجمع دیوانگان در کتاب‌خانه ملی موجود نیست. در مصاحبه به جای کتاب‌خانه ملی،‌کتاب‌خانه مجلس قید شده است. 702228208_12150990477361250616