این تصویر تبلیغی از یک نمایشگاه درباره تتو در موزه رویال انتاریو است. این نمایشگاه حیاتهای متعدد و متفاوتِ تتو را در چهار دنیای متفاوت نمایش میدهد: آیین، هویت، شیفتگی شخصی، و هنر.
همین چهار حیات متفاوت را درباره بسیاری هنرها از جمله شعر نیز میتوان قائل شد. برای مثال شعر در دنیای امروز ایران حیاتهای متفاوت و چندگانه دارد. یکی از این حیاتها، شعر را به مثابه بخشی از آیین میبیند: نقشی که شعر در مراسم صوفیان و عرفا دارد و یا کنش صوفیها و عرفا برای شعر سرودن را می توان در این حیات شعر ارزیابی کرد. بسیاری از این افراد تا اجازه از پیر خود دریافت نکنند به سرودن شعر اقدام نمیکنند. حیات دیگر شعر به مثابه هنر است. حیاتی که شعر در نزد شاعرانی از جمله یدالله رویایی و بسیاری از چهره های شعر مدرن ایران دارد از این دست است. حیات دیگر شعر حیات آن به مثابه یک وسواس شخصی ست. بسیاری افراد که شعر نوشتن را چون یک خارش روانی، یک وسواس یا نیاز می بینند در این دسته میگنجند. برای آنها شعر لزوما نه بخشی از آیین و نه کوششی در ادامه تاریخ هنر است. حیات چهارم حیات آن به مثابه بخشی از هویت است. همه ما افراد متعددی را میشناسیم که خود را “شاعر” میدانند و این فارغ از کمیت یا کیفیت کار آنها بخشی از هویت، سلوک شخصی و شیوه زندگیشان است. این حیاتهای متعدد گرچه ممکن است بر یکدیگر همپوشانی نیز بیابند اما حیات مستقل آنها نیز ممکن است. نکتهای که میخواهم از این تقسیم بندی به آن برسم این است که نقد شعر بدون توجه به حیاتهای گوناگون شعر در بافت و تاریخ یک فرهنگ نقد جامعی نیست. هر یک از این حیاتها در نگاه خود گفتمانها، زیبایی شناسیها، تاریخها و مقاصد مختلفی را در بر دارند و در دنیای امروز همه آنها در جوار هم پدیده شعر و گسترهی آن را بازنمایی میکنند. توجه به حیاتهای متعدد شعر به معنی توجه به این است که افرادی که در ظاهر عمل فیزیکی واحدی را انجام میدهند در واقع ممکن است در دنیاهای کاملا متفاوتی زیست کنند، یا به عبارت دیگر شعر لغت واحدی ست که بر دنیاهای متعدد و گاه کاملا متفاوتی اطلاق میشود. حضور در یک شب شعر گاهی به وضوح این حیاتهای متعدد را نشان میدهد وقتی که تماشاچی احساس می کند به افرادی از دنیاهای متعدد و چندپاره گوش سپرده است.