بایگانی برچسب: کریمی حکاک

از مادرسالاری در شعر معاصر

با استفاده از دوگانه زن اثیری/لکاته صادق هدایت در بوف کور باید گفت که فروغ برای بسیاری تبدیل به زن “اثیری” تاریخ ادبیات ایران شده است. اثیری شدن او تا حدی محصول روایت‌های رازآلود از زندگی کوتاه او، دسترسی محدود به زیست روزمره‌اش، و البته ناشی از برخورد شهودی و تجسم امیال و آرزوهای شخصی در کالبد او بوده است. اثیری شدن به خوانندگان فروغ این امکان را داده که خیالات عاشقانه خود را با او قسمت کنند و یا در منش عاشقی/معشوقی خود در جست‌و‌جوی فروغ باشند. در عین حال این اثیری شدن جایگاه فروغ را در تاریخ شعر ایران عمود بر بقیه شاعران زن کرده است؛ به طوری که او نه صرفا یکی از شاعران در جغرافیای نوگرایی که به یک الگو برای دست اندازی و بازتولید شاعرانه تبدیل شده است، الگویی که از محدوده استعاره‌ها، موضوعات شاعرانه، و تکنیک‌های بلاغی گرفته تا لحن قرائت شعر و حتی شیوه زیست شاعرانه را بر بسیاری کنش‌گران شعر اعمال می‌کند. حتی محققانی چون کریمی حکاک که مخالف برکشیدن نیما به عنوان فیگور پدر برای شعر نو هستند، با اشتیاق فراوان از جایگاه یکه فروغ دفاع می‌کنند. به عبارتی می‌توان گفت که جایگاه “اثیری” فروغ شعر نو را زیر نوعی از مادرسالاری فرو برده است.