پدیدههایی مثل درویش خان و مکرمه قنبری، یکی کر و لالی که یکی از رادیکالترین آثار هنر محیطی قرن بیستم ایران و جهان را آفرید، و دیگری زن خودأموخته روستایی که فاصله زندگی و خلق هنری را در نقاشیهای بدوی خود برداشت امکانات ما را برای بازاندیشی درباره برخی از فرضیات در زمینه امر مدرن به طور کلی و مدرنیزم هنری به طور خاص میگشاید. این دو مثال میتوانند شاهدانی باشند که هنر “مدرن” از غرب به شرق آورده یا آموخته نشده است. هنر مدرن محصول زیست در دنیای مدرن است و در دل گسترده شدن روابط اجتماعی این دنیا به تدریج در افراد، حوزهها و با زیبایی شناسیهایی که شاید پیش از این هنر دانسته نمیشدند رشد مییابد. ممکن است برخی از هنرمندان در تاریخ یک کشور، ولو برخی از پیشروان، در اجراهای هنری خود به گرتهبرداری از هنرمندان کشورهای غربی بپردازند یا پرداخته باشند اما این به معنای آن نیست که اساسهای فلسفی که هنر مدرن، و گستره آن را میسازند وارداتی هستند. برای رسیدن به شکوه هنر مدرن و یا پسامدرن لازم نیست سواد رسمی داشته باشیم، یا اصلا در شهر ساکن باشیم.
مفاهیمی مثل سکولاریزم، انواع اندیشههای اشتراکی، فردیت، عقلانیت، قانون، عدالت، آزادی همه مفاهیمی هستند که در بستر تاریخ تجدد ایران و سایر تاریخهای بومی نضج گرفتهاند. البته در بسیاری از دیسیپلینها به سرعت توسط ترمینولوژیهای ایدئولوژیکی چون مدرن/سنتی و غربی/شرقی نگریسته شدند و لذا تاریخ آنها پیش از روایت چارچوببندی شده است.
شاعر ایرانی در شکستن وزن لزوما نیازی به نگاه به شعر فرانسوی نداشت. اصول فلسفه هنری که در جستوجوی آزادی در لحن، دکلماسیون، ریتم و چیدمان فکر بود خواه ناخواه به شکستن وزن منجر میشد. نقاش ایرانی هم در یافتن ریاضیات پرسپکتیو نیاز به تقلید از شیوه اروپایی نداشت. پرسپکتیو محصول اهمیت یافتن امر جزیی پا میگرفت.
همین مساله را میتوان درباره ایدههای هنری یا شعری نیز گفت. درست است که بسیاری از ایدههای شعری برای اولین بار در تاریخ شعر فرانسه یا امریکا اجرا شده است، اما این بدان معنا نیست که شعر کشورهایی غیر این دو همان ایدههای فرمی را بیتوجه به این تواریخ بر نمیساخت. در نتیجه این استدلال اشتباهی ست که هر کاربست ایدههایی که پیش از این در تاریخ هنر اجرا شده کاربستی پیش پا افتاده و تقلبی است. باید از دوگانه اصل/اقتباس پرهیز کرد چرا که این دوگانه حقیقت را به تقدم تاریخی میبیند. باید دانست که تمجید و تحسین تاریخ ایدهها در نهایت افراد را یا در دام اروپامحوری و یا در دام کوشش بیپایان برای یافتن این یا آن ایده در این یا آنجای تاریخهای بومی میکشاند.
افرادی مثل درویش خان و مکرمه قنبری به ما یاداوری میکنند که در بند روایتهای رسمی نباشیم. بدانیم ایده های هنری، ولو اگر با ترجمه یا اقتباس وارد شدهاند، به طور عادی محصول زیست در دنیای امروز نیز تولید میشدند. مساله تقدم یا تاخر نیست. هنر محل ثبت جایزه گینس اولین، بزرگ ترین، و …. نیست. هنر تداوم طبیعی زندگی، محدودیتها و لرزشهایش، است و باید باشد.