لیدا دیویس
ت: مهدی گنجوی
————–
در خانهای تحت محاصره یک مرد و یک زن زندگی میکردند. مرد و زن از جایی در آشپزخانه که از ترس دولا شده بودند صدای انفجارهای کوچکی را شنیدند. «باد»، زن گفت. «شکارچیان»، مرد گفت. «باران»، زن گفت. «ارتش»، مرد گفت. زن میخواست به خانه برود، اما همین حالا در خانه بود، آنجا در بیرون شهر در خانهای تحت محاصره.