بایگانی برچسب: اکو پوئتری

آینه‌ی ساخته شده از آب

شعری از نانائو ساکاکی
ت: م. گنجوی
—-
یک حوضچه‌ی خیلی خیلی کوچک آب.
بعد از تمام شدن یک رگبار ناگهانی.
یک حوضچه‌ی درخشان در گذرگاه کوه.
ستاره‌ها را منعکس می‌کند
ابرها را منعکس می‌کند
درخت‌ها را منعکس می‌کند
پرنده‌ها را منعکس می‌کند
هومو سیپین‌ها را منعکس می‌کند
و چیزی پشت سر نمی‌گذارد.

حوضچه‌ی کوچک در زیر گذرگاه کوه.
یک آینه، یک آینه‌ی ساخته شده از آب.
خودش را منعکس می‌کند
زمین را منعکس می‌کند
کیهان را منعکس می‌کند.

یک آینه‌ی خیلی خیلی کوچک ساخته شده از آب
می‌درخشد
تا آن‌ دم که خشک می‌شود و ناپدید می‌شود.
—-
نوامبر ۲۰۰۳
عکس: م.گ؛ برج خاموشان

نرده

از مجموعه شعر: آب سنگین: شعری برای چرنوبیل
ماریو پتروچی
ت. مهدی گنجوی
———–
این سوی نرده
تمیز است. آن سو
کثیف. می‌فهمی؟

باید فراموش کنی
که خاک شبیه پوست است.
یا فلس‌های در هم تنیده‌ی

یک اژدها. کثیف
تمیز – این تنها چیزی ست که اینجا
اهمیت دارد. یک ورقه از شیشه تصور کن

که از آسمان
پایین می‌آید. ساده است،
نه؟ این طرفش

می‌توانی آزادانه
نفس بکشی. گاو تو می‌تواند
سبزه بخورد. تو می‌توانی

بچه داشته باشی. آن سو
باید ماسک بپوشی
و فیلترش را عوض کنی

هر چهار ساعت.
تو می‌پرسی – اگر گاو من
از روی نرده خم شد چه؟

شخصا جواب من این است
بستگی دارد کجا باشد. اما
هیچ دستورالعملی برای این

نداریم. این وظیفه توست
که مطمئن شوی گاوت
این قدر ابله نیست.

از شعر بلند «آشغال»

آ آر آمونز
ت. مهدی گنجوی
_____
… شاید ما تنها باشیم
در کلمات، اما یکه نیستیم در زبان:

کمی احترام برای دیگر سخنگویان هستی داشته باش و
به خاطر خدا این همه جفنگ را ول کن درباره کلمات،

یکه بودن و سلطه: خیلی خسته کننده است،
وقتی می‌شنومش یک چنگک از خشم پوشش معده‌ام را

می‌درد: در ابتدای جهان
جهان بود، کلمات راهی برای مواظبت از خودند

در جهان: همه‌ی زبان‌ها، مثل گونه‌ها، می‌توانند
ناپدید شوند بدون آنکه یک گرم از وزنِ

زمین کم شود، و سیستم‌های سمبولیک به کمال
می‌توانند افزوده شوند بدون اینکه یک سوراخ یا لوله را پر کنند:

عموزاده‌های ما، پرندگان، در صبح حرف می‌زنند: من
می‌توانم بگویم هوا چطور است با شنیدن صدایشان

پیش از آنکه چشم‌هایم را باز کنم: من برخی از «کلماتشان» را بلدم
چرا که می‌دانم، با آن‌ها مشترکم، حالت وجودیشان را

و احساسشان را: عموزاده‌هایم، خرگوش‌ها
کرم‌ها را از چمن‌زار بیرون می‌کشند و می‌خورند

و این تا حدی به من واقعیتی در تناقض می‌دهد
تا اینکه من خوک را در بیِکنم مزه میکنم، گوشتِ ران را

در مرغم تحسین می‌کنم: وقتی ماکیان داشتند در بهار
آواز می‌خواندند، دراز کشیده روی نردبانشان،

در آن زمانِ ابریِ هم‌خوابگی و
تخم‌گزاری، می‌توانم آواز خواندشان را بشنوم حالا، چه زمان خوبی:

من همه زبان مرغ‌ها،
از خروش خروس تا جیرجیر مادینه‌شان را می‌شناسم: این

زبانیست کافی برای فرم‌ها و روندهایی
که طبیعت برای مرغ‌ـ‌پرنده‌ها اختصاص داده، ولی زبانی،

که همین‌طور که رقابت پیش می‌رود، برای حمایت از آن‌ها
در برابر ما کافی نیست: سیستم‌های ما

ژن‌های آن‌ها را تغییر میدهد، فرم‌ها و روندهای آن‌ها را،
آن‌ها را در خانه‌هایی برای تمام عمر اسکان می‌دهد، تخم‌گزاریشان را

فریب می‌دهد با روزها و شبهای مصنوعی:
زبان ما چیزی ست که درباره‌ش به خانه بنویسیم:

اما جهان نیست: جوریدن برای
عنترها بیشترِ کاری که کلمات برای ما می‌کنند می‌کند.

آرامش چیزهای وحشی

وندل بری
ت. مهدی گنجوی
—–
وقتی نومیدی از جهان در من رشد می‌کند
و در شب بیدار می‌شوم با کم‌ترین صدا
هراسانِ آنچه ممکن است بر زندگی من و فرزندانم برود،
می‌روم و دراز می‌کشم آنجا که اردک چوب
با زییایی‌اش روی آب استراحت می‌کند، و ماهی‌خوار بزرگ غذا می‌دهد.
می‌روم درون آرامش چیزهای وحشی
که مالیات زندگی‌شان را با دوراندیشی به اندوه
نمی‌پردازند. می‌روم درون حضور آبِ ایستا.
و ستارگان روزـ‌کور را بالای خودم احساس می‌کنم
که با نورشان در انتظارند. برای مدتی
در رحمتِ جهان استراحت می‌کنم و آزادم.

من بیعت می‌کنم با خاک

گری اسنایدر
ت. مهدی گنجوی
—–
من بیعت می‌کنم با خاکِ
جزیره‌ی لاک‌پشت
و با موجوداتی که رویش زندگی می‌کنند
یک اکوسیستم
دارای گوناگونی
زیر خورشید
با در هم روندگی خوش برای همه.
—-
جزیره لاک‌پشت: نام آمریکای شمالی در زبان برخی گروه‌های بومیان