آ آر آمونز
ت. مهدی گنجوی
_____
… شاید ما تنها باشیم
در کلمات، اما یکه نیستیم در زبان:
کمی احترام برای دیگر سخنگویان هستی داشته باش و
به خاطر خدا این همه جفنگ را ول کن درباره کلمات،
یکه بودن و سلطه: خیلی خسته کننده است،
وقتی میشنومش یک چنگک از خشم پوشش معدهام را
میدرد: در ابتدای جهان
جهان بود، کلمات راهی برای مواظبت از خودند
در جهان: همهی زبانها، مثل گونهها، میتوانند
ناپدید شوند بدون آنکه یک گرم از وزنِ
زمین کم شود، و سیستمهای سمبولیک به کمال
میتوانند افزوده شوند بدون اینکه یک سوراخ یا لوله را پر کنند:
عموزادههای ما، پرندگان، در صبح حرف میزنند: من
میتوانم بگویم هوا چطور است با شنیدن صدایشان
پیش از آنکه چشمهایم را باز کنم: من برخی از «کلماتشان» را بلدم
چرا که میدانم، با آنها مشترکم، حالت وجودیشان را
و احساسشان را: عموزادههایم، خرگوشها
کرمها را از چمنزار بیرون میکشند و میخورند
و این تا حدی به من واقعیتی در تناقض میدهد
تا اینکه من خوک را در بیِکنم مزه میکنم، گوشتِ ران را
در مرغم تحسین میکنم: وقتی ماکیان داشتند در بهار
آواز میخواندند، دراز کشیده روی نردبانشان،
در آن زمانِ ابریِ همخوابگی و
تخمگزاری، میتوانم آواز خواندشان را بشنوم حالا، چه زمان خوبی:
من همه زبان مرغها،
از خروش خروس تا جیرجیر مادینهشان را میشناسم: این
زبانیست کافی برای فرمها و روندهایی
که طبیعت برای مرغـپرندهها اختصاص داده، ولی زبانی،
که همینطور که رقابت پیش میرود، برای حمایت از آنها
در برابر ما کافی نیست: سیستمهای ما
ژنهای آنها را تغییر میدهد، فرمها و روندهای آنها را،
آنها را در خانههایی برای تمام عمر اسکان میدهد، تخمگزاریشان را
فریب میدهد با روزها و شبهای مصنوعی:
زبان ما چیزی ست که دربارهش به خانه بنویسیم:
اما جهان نیست: جوریدن برای
عنترها بیشترِ کاری که کلمات برای ما میکنند میکند.