بایگانی برچسب: اصغر فرهادی

غیرتاریخی کردن عرف و اخلاق ایدئولوژیک: درباره الی

در سیستم حقوقی ایران در حالیکه عرف جایگاهی در برخی از قوانین یا برای شناخت برخی مصادیق مجرمانه دارد ولیکن از انجا که عرف را رای قاضی‌ست که تعیین می‌کند در عمل عرف از امری اجتماعی که راه را برای تاریخی شدن حقوق باز می‌کرد به امری تاسیسی که قاضی آن را تاسیس می‌کند تبدیل شد. و البته قضات محافظه‌کارترین نظر شخصی و حکومتی را به مثابه عرف اجتماعی اعمال می‌کنند.
در سینمای ایران نیز مساله مشابهی رخ داده است. با قدرت تاسیسی که مساله ممیزی در بازنمایی واقعیت دارد واقعیت در عمل در اداره ممیزی تاسیس می‌شود و در نتیجه راهی برای عرف اجتماعی برای تعیین واقعیت وجود ندارد. یک نمونه مشخص این مساله را در فیلم «درباره الی » می‌توان دید. آنچه این فیلم را از فیلمی که شاید می‌شد با پرسش اخلاقی شخصیت‌هایش همدل شد به فیلمی ایدئولوژیک و گروتسک تبدیل می‌کند این است که هیچ اتفاقی در شب در این فیلم نمی‌افتد. در واقع این فیلم در صورتی می‌توانست مساله اخلاقی را جدی طرح کند که با توجه به عرف رایج در اجتماع حداقلی از امر جنسی در روز و به خصوص در شب بین الی و شهاب حسینی رخ دهد، تنها در این صورت بود که پرسش اخلاقی شخصیت‌ها که چرا وقتی فرد نامزد داشته آن‌ها می‌خواسته‌اند او را با کس دیگری آشنا کنند تا حدی می‌توان قابل توجه تلقی کرد.
یادمان نرود در عرف روابط انسانی در ایران معاصر انواع و اشکال فراوانی از روابط به وجود آمده‌اند و عرف امر جنسی، ناموسی و … را به شدت تغییر داده‌اند. به عنوان دانشجویان فارغ‌التحصیل حقوق از دانشگاه‌های معتبر در ایران عرف جنسی و اخلاقی که شخصیت‌ها در «درباره الی» دارند به معنای دقیق کلمه «مضحک» و «غیرتاریخی» ست. از این نظر است که با غیرتاریخی شدن عرف روابط انسانی اخلاق در این فیلم «ایدئولوژیک» است.

گذشته‌‌ی فرهادی در برابر حاجی‌واشنگتن

فیلم‌ «گذشته» فرهادی به تعبیری داستان یک ایرانی در خارج از کشور است که روایتش تحت‌الشعاع روایت‌ شدن ماجراهای چند نفر دیگر قرار می‌گیرد، طوری که او مدام در حاشیه روایت اصلی قرار می‌گیرد. از این نظر احمد در این فیلم یادآور لئوپولد بلوم یکی از سه شخصیت‌ اصلی رمان جویس «اولیسس» است که در فصل‌های متعددی از رمان جز در پشت صحنه‌ی وقایعی که برای دیگران می‌گذرد حضور ندارد. او به تعبیری یک یهودی سرگردان است که روایتش جز در حاشیه روایت‌های بزرگ‌تر جایی برای ظهور نمی‌یابد. وقتی فیلم «گذشته» فرهادی را از این نظر نگاه کنیم متوجه می‌شویم چرا این فیلم با جریان اصلی فیلم‌های ایرانی که شخصیت ایرانی‌اش در خارج از ایران زیست یا آمد و رفت می کند تفاوت دارد. برای مثال به «حاجی واشنگتن» علی حاتمی فکر کنید. در عمده این آثار فرد ایرانی در خارج از کشور مرکز روایت است، ولو قدرت سیاسی و اجتماعی نداشته باشد اما در پهنه روایت شخصیت اصلی ست. احمد در فیلم «گذشته» که به طرز معناداری مثل هدایت جوان یک بار در جوانی‌اش در خارج از کشور دست به خودکشی زده، اما نقش تعیین‌کننده چندانی در نظم و طرح کلی روایت ندارد، او حاشیه‌ایست و حاشیه‌ای می‌ماند. ولو روایت مهربانانه با او شروع شود، نه دقیقا درباره اوست و نه با او به پایان خواهد رسید. این چنین درکی از دلایل سرگردانی روان فرد تبعید شده یا مهاجر واقع‌گرایی ست که خلاف خودمحورپنداری رمانتیک حاجی واشنگتنی عمل می‌کند.