بایگانی برچسب: ادوارد سعید

ادبیات خاورمیانه و فرضیه اصالت تاریخ ادبیات اروپا

ادوارد سعید در مقدمه سال ۱۹۸۹ خود بر ترجمه انگلیسی کتاب “کوه کوچک” اثر الیاس خوری سعی می‌کند تا کوتاه بودن تاریخ رمان در زبان عربی را از طریق برجسته کردن نقش تاریخی نجیب محفوظ جبران کند. او در این مقدمه که یک سال پس از اهدای جایزه نوبل ادبیات به نجیب محفوظ نوشته شده است می‌نویسد که آثار محفوظ از دهه سی میلادی به بعد تاریخ رمان اروپا را به طور فشرده در بر می‌گیرد. بنا به نظر سعید، محفوظ نه فقط هوگو و دیکنز ادبیات عرب است، که گالزورتی، مان، زولا و ژول رِمان این ادبیات نیز هست. یادداشت من درباره این مقدمه به همین استدلال برمی‌گردد؛ به همین کوشش نظری برای جبران “عقب ماندگی تاریخی”.
سعید مقاله‌اش را با این می‌آغازد که برخلاف آنکه اعراب ارزش فرهنگی و ادبی زبان خود را به عنوان یکی از اصلی‌ترین خدماتشان به جهان ارزیابی می‌کنند ادبیات عرب نسبت به سایر زبانها و ادبیات‌های اصلی جهان کمتر از همه شناخته شده است. در این نوشته، ادوارد سعید به فرودست شدن زبان عربی در دوره استعمار الجزایر و (تا حدودی در مراکش و تونس) اشاره می‌کند ونیز همچنین به اهمیت نثر روایی در شکل گیری ناسیونالیزم مدرن (در معنایی که بندیکت اندرسن از آن صحبت می‌کند) اشاره دارد. او دست به ساختن دوگانه ادبیات مصر و ادبیات لبنان/فلسطین می‌زند و از تاثیر جغرافیا و تاریخ شهرها در ساخت رمان‌ها می‌گوید. اما غیر از این موارد و مهمتر از همه تمرکز این مقدمه بر ستایش جایگاه یکه‌ای ست که نجیب محفوظ در رمان عرب دارد. اما اهمیت محفوظ از نظر سعید در چیست؟
سعید در این مقدمه با اشاره به اینکه رمان فرمی جدید در سنت ادبیات عرب است، اشاره می‌کند که این فرم عمده در قرن بیستم تکوین یافته است. سپس سعید با برکشیدن نجیب محفوظ عملا فشرده‌ای از تاریخ ادبیات اروپا را در او محقق می‌یابد. من کوشش برای ارایه چنین توصیفی را محصول این پیش فرض می بینم که تاریخ ادبیات اروپا تاریخ “اصلی” ادبیات است و سایر کشورها باید تاریخ خود را در برابر این تاریخ بازتعریف و یا آسیب شناسی کنند.
دلیل اصلی برای این فرضیه یعنی فرضیه اصالت تاریخ ادبیات اروپا، دیرپاتر بودن رمان در اروپا نسبت به کشورهای آفریقا، خاورمیانه، آسیا وغیره است. البته این ایده به راحتی منجر به باور به عقب‌ماندگی ادبی در کشورهایی می‌شود که کاپیتالیزم در آنها دیرتر توسعه یافته است. در اثر این برداشت تاریخی، رمان در کشورهای در حال توسعه راهی ندارد جز این که تاریخ رمان کشورهای اروپایی را تا مدت ها و (با توجه به مدام پیشرفته تر شدن ادبیات اروپا) تا همیشه تقلید و تکرار کند و یا زیرکانه به روشی که سعید در این مقاله انجام داد فردی را تبدیل به تجسم تاریخی گذار به زمان حال کند. اما حتی این روش گریز به جلو در ادبیات کشوری مثل ایران (و البته ده ها کشور دیگر) به دلیل غیاب فیگوری مرکزی در رمان مدرن و یا غیاب اجماع نظری دربرکشیدن چنین فیگوری ناممکن است و در نتیجه ادبیات بسیاری از این کشورها در اثر پیش فرض اصالت تاریخ ادبیات اروپا خلع سلاح می شود. نمونه هایی از این خلع سلاح شدگی را در دست دو شدن ادبیات بومی و نیز ادبیات آفریقا، و آسیا و ولع بی حد و حصر بسیاری از ناشران معاصر ایران در ترجمه آثار اروپا و آمریکا می توان دید.
اما راه دیگری نیز برای خروج از بن‌بست های این فرضیه‌بافی تاریخی وجود دارد و آن این استدلال است که تاریخ ایده ها و اجراهای فرمی از اساس اهمیت چندانی ندارد وتنها بخشی بسیار ناچیز از تاریخ هنر است. تاریخ هنر ورقه ای برای ثبت مسیر خطی کشف فرم‌های مدرن نیست، تاریخ هنر در همه کشورها بومی ست و البته در یک رابطه درونی مداوم و در حال تغییر با تکوین فرماسیون اجتماعی در آن کشورها نیز می‌باشد. در نتیجه اگر قصد به بررسی تطبیقی تاریخ ادبیات یا تاریخ هنر در بین کشورها باشد، نباید گرفتار تاریخ ایده‌ها و نتیجه تالی آن که اروپامحوری ست شد، بلکه بایستی توجه کرد که چگونه هنر در هر کدام از این جوامع در رابطه درونی با تغییرات روابط اجتماعی آن جامعه، فرهنگ و حوادث محلی و بین المللی تکوین یافته است.

edward-said