بایگانی دسته: شعر

از امکانات چاپ

شعری در سرم آمد که گفتم اگر ننویسمش
بیشتر خاطره اینکه در سرم آمد
گرمم خواهد کرد
ننوشتمش

به همین سادگی مادیت هر چیز فراموش می‌شود
و سانسور یکیش همین فراموش کردن مادیت‌هاست
مثلا تو که بدن نخواهی داشت
در شعر من حضور داری
تا من به چیزی که نیست
دلبسته باشم
و البته
به ذهنت
که توی اتاق دارد درباره حدود چاپش مسامحه می‌کند

امکان چاپ ما و انتقال خودمان به نسل بعد
به حوالی هیچ رسیده
ما دیگر در چرخه بازتولید نخواهیم بود
این بند را برای پایان‌بندی سیاسی
در ذهنتان پنهان کنید

مکالمه مغربی

داشتم با زبان ما(دری)‌ام به تو فکر می‌کردم
که زبان ما(دیگری‌)ام به من فکر کرد:
_ با زبان شما(دری)‌ات به جهان که فکر می‌کنی
مثل حلزون به خانه خودت برمی‌گردی _

m(other) tongue
از دهنم بیرون پرید
با شعفی دستپاچه
ریشه انحراف از خو(دم) را
در خو(بازدم)م یافتم.

شعری در چند فصل برای ترکمنچای

دیباچه:
بعد از انعقاد عهدنامه مبارکه گلستان
و ظهور آداب کمال یکجهتی
به مقتضای حرکات آسمانی
تجاوزات ناگهانی
از جانب سر حدداران
پاک اما از مرآت ضمایر پادشاهانه
صورت گرفت.
اهتمام صادقانه
بر تجدید عهد مسالمت
به ظهور رسید.
عهدنامه مبارکه ترکمنچای
مرقوم به امضای همایون
شرف استقرار و استحکام پذیرفت
تا به امضای خواهش‌های منصفانه
دقیقه از دقایق دوستی مهمل نگذاریم.
—–
اشاره‌ای به علی‌السویه‌گری:
امپراطور اکرم شوکت مالک بالاستحقاق کل ممالک روسیه
و اعلیحضرت کیوان رفعت خورشید رایت خسرو نامدار با اقتدار ممالک ایران
علی‌السویه تمنای صادقانه
تا به مکاره جنگی منافی رای والای ایشان
نهایت بگذارند
به‌واسطه صلحی که متضمن دوام باشد.
—–
فصلی درباره صلح:
مصالحه و مودت و وفاق کامل
الی یوم الابد….
—–
فصلی درباره مبارکه:
عهدنامه مبارکه گلستان متروک
عهدنامه مبارکه دیگر
ممهور.
—–
فصلی درباره بخشندگی:
اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران
از جانب خود
از جانب ولیعهدان خود
جانشینان خود
به دولت روسیه واگذار
تمام زمین نخجوان
و ایروان
—–
فصلی درباره مذاکره:
از خط مستقیم به قله کوه آغری
به سرچشمه رودخانه قرا
تا به التقای رودخانه ارس
تا به قلعه عباس‌آباد
در کنار راست ارس
نیم آغاج که عبارت از سه ورس و نیم روسی ست
رسم می‌شود
و این نصف قطر
در همه اطراف امتداد می‌یابد
همه اراضی و عرصه
در این نصف قطر
بالانفراد متعلق به روسیه
—-
فصلی درباره خلوص:
اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران
برای اثبات دوستی خالصانه
از عوضِ اخلاف
و ولیعهدان
تمام اراضی و جزایر در میانه خط حدود معینه
واضحا و علنا
الی‌الابد
متعلق به روسیه

—–
فصلی درباره تلافی:
اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران
به تلافی مصارف کثیره دولت روسیه
برای جنگ
به تلافی ضررها و خسارت‌ها به رعایای دولت روسیه
ده کرور وجه نقد
——-
فصلی درباره شایستگی:
اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران
شایسته دانسته
همان فرزند خود
ولیعهد و وارث تخت
تعیین نموده
اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه
از میل‌های دوستانه و تمنای صادقانه
در مزید استحکام این ولیعهدی
تعهد می‌کند
وارث برگزیده تاج و تخت ایران را
پادشاه بالاستحقاق این مملکت را
—–
فصلی درباره استحقاق:
سفاین تجارتی روس
مانند سابق
استحقاق
به آزادی بر دریای خزر
به طول سواحل آن.
غیر از دولت روسیه
هیچ دولت دیگر
نمی‌تواند کشتی جنگی
در بحر خزر.
—–
فصلی درباره وطن:
اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه
وعده می‌کند
فراریان ایران را
اذن توطن ندهد.

شعر مانوی از صفحه ۳۰۱ ترجمه مرتضوی از «سرمایه» کارل مارکس

***بنا بر فرضیه مانی آدمی زاده دیو است و آفرینش انسان از حیل اهریمن است، نه از مواهب یزدان و غرض از آن حبس عناصر نور است در دل ماده تاریک. (احسان یارشاطر، افسانه خلقت در آثار مانوی)

تا خوردن

گوشواره‌های چرخان درخت‌ها
در باد
منتظر من شاید نیستند
شاید هم.
که از آخرین خبر شب قبل
سنگینی یک شهرم با غبارهای رو به افزایشش.
طبیعت در من می‌ریخت
تا لحظه‌ی بیدار شدن
که دریا تا خورد.
تا اولین کلمه صبح
یک ماهی باشد
که از دهانم که بیرون می‌آید
جان می‌دهد.