هزار شب

بریده کاغذی از قرن نهم‌ میلادی؛ دانشگاه شیکاگو ان را در قرن بیستم خریداری کرده؛ از خوش‌شانسی صفحه عنوان است؛ حاکی از قدیمی‌ترین پاره‌ی‌ موجود از کتابی با عنوان «هزار شب» (احتمال زیاد همان ترجمه‌ی عربی هزار افسان که المسعودی و الندیم ذکر کرده‌اند)؛ نیای روایی کتاب «هزار‌ویک شب» که اول بار قریب سه قرن بعد نامش ذکر شده است.
OIM E17618 موسسه شرقی دانشگاه شیکاگو

این از تصادفات معناساز است که در قدیمی‌ترین پاره‌ورقی ‌که از «هزار شب» باقی مانده نه نامی از شهریار است و نه از شهرزاد. تنها اسمی که امده است دینازاد/دنیازاد است؛ خواهرِ شهرزاد که پیش از اولین شب همبستر شدن شهرزاد با شهریار، شهرزاد او را صدا می‌کند و می‌گوید: ای خواهر من! ملک شهریار در این شب اراده‌ی هم‌بستری من دارد. چون نزد وی رفتم و هم‌انجمنش گشتم کسی را بهر احضار تو خواهم فرستاد. وقتی که نزد من حاضر شدی و دانستی شاه از من در بزم وصال کامیاب گشت، بگو: ای خواهر اگر بیداری برای من حکایت شیرینی مانند انگبین بیان نما. آن‌گاه من داستانی برای تو بیان خواهم کرد که سبب حیات من و باعث نجات شاه از ریختن خون مردم گردد.وظیفه‌ی دینازاد در آغاز هر شب برکشیدن میلِ شنیدن داستان است و در پایان هر شب ستایش داستانی که شنیده‌اند. او ستایشگر تعلیق داستانی‌ست و آنکه عیش شنیدن را به شهریار یادآوری می‌کند. بدون حضور دینازاد، این میانجیِ میل و میلِ میانجی، شهرزاد حتی فرصت روایت در شب اول را نمی داشت. حالا هم در پاره‌ورقی که از دوازده قرن پیش باقی مانده نام دینازاد است که از روزگار جان به در برده تا ما را به حکایتی که از بین رفته است یاداوری کند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *