—
حکومت با شعور خیرهکنندهاش تصمیم گرفت همان جایی که پیش از آن سانسور میکرد و جلو میزد را با ایدیولوژی پر کند. درست وقتی دختر و پسر به تختخواب میرفتند چند ثانیه سخنرانی در نکوهش مظاهر غربی و ستایش مناقبِ وطنی زیرنویس میشد. معرفیِ سبد خریدِ کتب مذهبی وقتی ناخواسته لباسِ قهرمان زن در حین مبارزه پاره میشد.
خرید و فروش محصولات و رونق بازار کمکم از توزیع ایدیولوژی مهمتر شد، و صحنههای مورددار جای خود را به تبلیغ مصرفِ خانوادگیِ کالای ساخت وطن و کمی بعدتر کالای وارداتی داد. داغترین درامها جا و فرصت تبلیغات بیشتری را میدادند. تقاضا برای حرارت بالا گرفت. مطالعاتِ جدی روی انسانهای مورد اعتمادِ حکومت نشان میداد میل خرید وقتی ادمها داغ بشوند زودتر نهادینه میشود.
لحظهی جذبِ ایدیولوژی لحظهی چُرت بود؛ وقتی تبعهی مورد نظر حوصلهی دفع هیچ رویایی را ندارد و پلک ارام با ذکر «قربانتان گردم» بسته میشود.