براساس روایت هما روحی (سرلتی) در زندگینامهای که نوشته است اولین زنی که در کرمان بدون حجاب در اماکن عمومی ظاهر شد (سال هزار و نهصد و سی پنج) بیبی طاهره روحی بوده است. این از این نظر جالب است که بیبی طاهره دختر روحانی مبارز مشروطه ملا محمد جعفر کرمانی (ته باغللهای) و در نتیجه خواهر شیخ احمد روحی (همرزم میرزا آقاخان کرمانی که در پی قتل ناصرالدین شاه با هم جانشان گرفته شد) بوده است.
بایگانی ماهیانه: جولای 2019
حاشیه-فکر بر «فنومنولوژی حجم» اثر یدالله رویایی
از حاشیه-فکرهایی که با متن رویایی میکنم؛ متن روی کاغذ از کتاب «فنومنولوژی حجم» که گویا وسوسه رویایی نام دیگری برایش داشته: «کتابهای کوچک». من با وسوسهی این نام دوم است که علیه نام فعلیاش میخوانمش: مثل در آغوش داشتن معشوقی که به شدت از او متغیری.
شعری از پوشکین
شعری از پوشکین
ت: م. گنجوی
…
« ناگه خشکم زد
جاده ناپدید شد
حالا چه؟ راه را گم کردیم
شیاطین سحر کردند اسبهایمان را
ما را کشاندند به اینجا؛ سرگشته در وحش. چه پر شمارند!
به کجا میوزند؟
این مویهی ماتم که سر میدهند چیست؟
سور عروسی یک جادوگر؟
یا تدفین یک جن؟»
شرایط عینی بازار رمان فارسی در آغاز قرن سیزدهم
من هنوز تحقیقی ندیدهام که به طور مشخص بر رابطه بازار کتاب و شکلگیری ادبیات مدرن فارسی تمرکز کرده باشد (البته منظورم کلیبافیهایی مثل شکلگیری حیطه عمومی و از این دست نیست)، بلکه در این راستا چرخش کتاب، تیراژ، هزینه چاپ و سود و تفاوت هزینه چاپ در مناطق مختلف نشر فارسی (بمبئی، قاهره، تهران و مانند آن)را بررسی کند. مثلا به سرگذشت کتاب «عشق و سلطنت» که برخی آن را اولین رمان فارسی میدانند و یا لااقل چنین ادعایی درباره ان شده است نگاه کنید. موسی نثری، که در آن زمان مدیر مدرسه دولتی نصرت در همدان بوده است، تصمیم به نگارش یک رمان تاریخی سه جلدی میگیرد. در شش ماه جلد اول را مینویسد. اما با توجه به عدم استطاعت مالی سه سال طول می کشد تا بتواند این جلد اول را، آن هم بعد از گرفتن مساعدت از آقای امیر نظام همدانی در پی اشاره آقای عظام الملک همدانی، در سال هزار و نهصد و نوزده منتشر کند.
مدتی بعد در اثر کمیاب بودن نسخ کتاب «حسبالخواهش» حاجی فتح الله مفتون یزدی، چاپخانه «نصرالله و شرکا» در بمبئی دوباره کتاب را در سال هزار و نهصد و بیست و سه منتشر میکند. در موخرهای بر این چاپ حاجی فتح الله مفتون یزدی از بیعلاقگی مردم به خواندن این دست اثار اشاره کرده و میافزاید بسیاری ملامت میکنند و ناشر و نویسنده را «طماع»میخوانند چرا که قیمت کتاب دو برابر قیمت کتابی با قطر مشابه در «فرنگستان» است. و البته به درستی در ادامه اشاره میکند که دلیل ان تیراژ پایین کتابهای فارسی نسبت به کتابهای منتشره به زبانهای اروپایی در نتیجهی قلت خوانندگان است.
آمریکای شمالی
شعری از نانائو ساکاکی
ت: م. گنجوی
—-
در کوه خرافات در بیابان سونورا
مردی با شکم آبجوخوری
دارد با تفنگ
به یک کاکتوس سیگاروی پنجاه فیتی
شلیک میکند.
چند دقیقه بعد کاکتوس عظیمالجثه بر زمین میافتد
و مرد را میکشد ـ آوریل ۱۹۸۴.
آوریل ۱۹۸۶.
در درهای در کوه بزرگ در سرزمین هوپی و ناواجو
گرگی «وال استریت ژورنال» میخواند.
ـ چقدر موش میتوانم سال دیگر بدزدم
از اقتصاد آمریکا؟
نزدیک ساحل کالیفرنیای شمالی
شیرهای دریایی در حال گوش دادن
به پیشبینی هوای درازمدت در رادیو
ـ میخواهند جنگل سرخچوبها را
برای عصر یخیای که در پیش است، خشک منجمد کنند.
بر لبهای صخرهای
جایی در قرن قدرت هستهای
یک خانواده از کرکسهای کالیفرنیایی
در حال تماشای «پادشاهی وحش»، در تلویزیون
ـ فکر میکنند چند سال دیگر
هوموسیپینها، که جزو در معرض خطرترین گونههایند
میتوانند دوام بیاورند؟
—
بهار ۱۹۸۶
عکس گری اسنایدر و نانائو ساکاکی
دیکشنری محاوره فلات
کنسول فلات در دوره کنسولگری دو سالهاش در کرمان (هزار و نهصد و یک تا سه) همچنین شروع به نگارش دیکشنری محاورهی انگلیسی به فارسی کرد و آن را در سال هزار و نهصد و چهارده، وقتی که به کمبریج رفته بود، منتشر و به لرد کرزن تقدیم نمود. بنا به مقدمهای که بر این دیکشنری نوشته است در نگارش آن از دوستان فارسی زبان متعدد خود در دوره خدمتش در کرمان بهره برده و بعدها نیز مداخل آن توسط محمد کاظم شیرازی، معلم فارسی عضو هیئت امتحان در کلکته و آقای آر اف ازو، معلم عربی در هیئت امتحان در کلکته بررسی شدهاند. در نگارش این دیکشنری، فلات همچنین به دیکشنری انگلیسی به فارسی آرتور ولاستون (که دو دهه قبل منتشر شده بود) توجه داشته و در نتیجه از یاریرسانی میرزا محمد باقر بواناتی، که غیر از کمک به دیکشنری ولاستون، معلم ادوارد براون و نویسندهی «شمسیه لندنیه» بوده، بهره برده است.
دلیل اصلی نگارش و انتشار دیکشنری توسط فلات را نیز (همچون انتشار «حاجی بابای اصفهانی») باید در اهمیت تازهای که ایران در اواخر قرن هجدهم برای سیاست خارجی انگلیس پیدا کرد جستو جو کنیم، نگاه تازهای که اثر لرد کرزن به نام «مساله ایران» آن را نمایندگی میکند.
در مقدمهی کوتاهی که فلات در اوایل قرن بیستم بر این دیکشنری نوشته، بر تفاوتهای کاربرد کلمات فارسی در ایران، افغانستان و هند اشاره دارد و بر آن است که این تفاوت تا حدی ست که هندیها و ماموران بریتانیایی که فارسی را در هند میآموزند در مراجعه به ایران اشتباهات زبانی کرده و حتی گاه جملاتشان برای مخاطبانشان غیرقابل درک میشود. از موارد تفاوت گرامر در مقدمه خود بر «حاجی بابا» به تفصیل سخن رانده؛ اینجا بر تفاوت معنای کلمات توجه دارد. چند تا را برایتان مینویسم: در هند به آنچه که در فارسی ایران «ببر» گفته میشود «شیر» گفته میشده و برعکس. در فارسی محاوره در ایران «غلط کردن» معنای سنگینی داشته و «اشتباه کردن» رایج بوده؛ برخلاف فارسی هند. به جای «رخصت» که در هندی کاربرد متداول داشته در فارسی ایران «مرخصی» به کار می رفته.
(یک نکته جالب دیگر از این مقدمه: فلات اشاره دارد که برخی اصطلاحات مثل اینکورپوریال بادی (جسم غیرخاکی) به هیچ وجه در انگلیسی کلمات محاوره نیستند اما از انجا که در ایران استعمال روزمره دارند او ناگزیر آن ها را در دیکشنری خود آورده است!).
هم به طور کلی و هم اگر بخواهم در ترجمهای زبان اواخر قاجار را بسازم حتما به این دیکشنری مراجعه میکنم. برخی معادلها خیره کننده است.
تورنتو، ژوئن دوهزار و نوزده
تورنتو، ژوئن دوهزار و نوزده
تجددخواهان در نثر از دریچه شیخ و شوخ
رساله «شیخ و شوخ» از رسالههای مهم اواخر قاجار است که تا آنجا که من دیدهام اولین بار هما ناطق آن را در مقالهای و بعد در کتاب خود «مصیبت بلا» معرفی کرد، البته براساس نسخهی ناقصی که در دست داشت و در میانه به پایان میرسید (و به اشتباه برداشت کرد که این مناظره بدون نتیجهگیری نهایی ست). بعدها احمد مجاهد ویرایشی از این رساله براساس چند نسخه کاملتر منتشر کرد. حمید یزدی در فصل خود اخیرا در کتاب «ادبیات فارسی و تجدد» از دریچه نوراندازی بر نقش ژانر مناظره در شکل دادن به رمان فارسی به این اثر پرداخته است. اما ایشان در آن مقاله درصدد است وجه دیالوگی ادبیات مشروطه را در هر یک از آثار ژانر مناظره نشان دهد و در خوانشش بیشتر مناظرههای مکتوب عصر مشروطه استدلالها و روایتهای موازی را در کنار هم برمیکشند بی آنکه جبههگیری نهایی و روشنی در پایان مناظرات حاکم باشد. من البته در عین همدلی با یزدی بر اهمیت ژانر مناظره در شکل دادن به تجدد ادبی، به نظرم بسیاری مناظرات مشروطه (خاصه رساله «شیخ و شوخ») در عین ایجاد دیالوگ بین صداهای مختلف نتیجهگیری مشخص نهایی دارند. از منظری دیگر نیز قصد دارم بر نسبت مناظرههای متفاوت در تقابل و یا دیالوگ با مناظرات و رسالههای دیگر تاکید کنم. به این معنا رساله «شیخ و شوخ» فارغ از وجه دیالوژیک خود این اثر، از منظر نقد ادبی باید در تقابل و پاسخ به رسالهی «قرتیکا»ی آخوندزاده و «سیاحی میگوید» ملکم خان قرار داده شود و در واقع متنی ست در نقد (و البته نقد تحریککننده یا همان «قرتیکا»ی مد نظر آخوندزاده) از آن دو رسالهی پیشگام نقد ادبی. اگر در آثار آخوندزاده، ملکمخان و (به تعاقب این دو، میرزا آقاخان کرمانی) ادبیات قدیم به جهلمندی و یاوهسرایی متهم میشود، در رسالهی «شیخ و شوخ» (مولف ناشناس) همه انواع و اقسام نثر فارسی تحسین و تمجید شده و تنها این ادبیات و نثر جدید است که چنین معرفی میشود: «قسم دیگر آنکه محض القای مطلب است که از اصوات حیوانات اندک بالاتر است مثل رقعجاتی که حضرات نسوان مینویسند و امر در مقبول اشخاصی که زبان خارجه میدانند شده و سفرنامهها اغلب به این زبان است».
این نقد به نثر تجددخواهان ادبی افشاگر نکته مهمی ست: سه گروه عمده به برساختن نثر جدید فارسی در اواخر دوره قاجاره خدمترسانی کردند: ۱) دو یا چندزبانهها (مترجمان، سفرا، ایرانیان ساکن عثمانی و اروپا و هند)، ۲) سفرنامهنویسان و ۳) زنان.
حاشیهخوانی نیما یوشیج
از اشعار تازهیاب نیما (عکس از کتاب «مجموعه اشعار نیما یوشیج به همراه اشعار تازهیاب»، به همت شراگیم یوشیج). دومین عکس ضبط شراگیم یوشیج است از این دستنویس؛ که یک جا «به هر جاش» خوانده، من «به هر جا شر» میخوانم و یک حاشیه را نیاز ندیده بیاورد، من اما نمیتوانم این شعر را جدا از حضور آن حاشیه (جدال شعر و قصه) بخوانمش.