نوباکو کیمورا
براساس ترجمه انگلیسی هیرواکی ساتو
ترجمه: مهدی گنجوی
——
چرا که سینهام دردی رسوخکننده دارد
دولا میشوم، پایین فشارش میدهم،
بعد،
شایعه است که چیزی در کمدی در خانهام است،
این را که میگویند، همسایههایم آمدند
و همه با هم در کمد را باز میکنند
و آنجا غریبهای ست، یک پیرزن،
که میگوید، این لحظه مهمی ست، داخل نیایید.
دارم یک تخم میگذارم، زن میگوید.
این خانه تو نیست، ما میگوییم،
و خلاف میلش بیرونش میکشیم.
یک کم دیگر وقت میخواهم،
زن میگوید و گریه میکند.
از بیرون در شیشهای
دو مهره مرواریدگون به داخل نگاه میکنند.
اینها هم بچههایی هستند که تخم گزاردهام، پیرزن میگوید.
این بار بچه تو بود که گذاشته میشد،
زن مرا جلو و عقب تکان میدهد، گریان.
درد سینهام شدیدتر میشود.
در سکوت دولا شدهام.