مقابل قرار دادن شعر «هیبره» (۱۳۲۰) و «مرغ آمین» (۱۳۳۰) از نیما یوشیج بیان دو نوع عملکرد گفتمانی متضاد یکی برای دربندسازی و دیگری رهاسازی خیال است:
هیبره (هیوره=بدریخت)، در شعر نیما اسم مرغی ست که «خوراکش خون انسان است» و کنشش به تسخیر در آوردن افراد. هیبره «خیالِ بارور» را به خود میدزدد و میل و عطش و حتی بدن فرد را محکوم خودش میکند («تا نیاید زاو فرو پا روی ناهموار جا/سینهها ما است زیر پای ناهموارش وا»).
مرغ آمین اما، به قوت قلب میآید و همه ترسها را با استدلالهایش آرام میکند. او جوری که بر مردم رفته را میشنود، گوشِ پنهانِ جهانِ دردمند است؛ رهاسازِ تخیل و بیرنگکنندهی هراسهای جمعی ست. مرغ آمین در پاسخ خواست مردم برای تغییر میگوید: («رستگاری روی خواهد کرد»).
مرغ هیبره هراس را میسازد، مرغ آمین هراس را میدزدد. به یک معنا هیبره ترس را جایگزین تخیل میکند، در حالیکه مرغ آمین احیاگر تخیل امیدوار و آیندهنگر است و به مدد آرزوهای رهاییخواه مردم («به واریز طنین هر دم آمین گفتن مردم») شب را میگریزاند («میگریزد شب/صبح میآید»).
شعر هیبره به خادمان مرغ هیبره پیامی روشن دارد: یک عمر عذاب میکشید برای یک لحظه حظ او، ولیکن او در لحظه جدایی در پاسخ این همه سال خدمترسانیتان به او: «میگشاید بال و میدارد دهان گند وا/ میپرد و آب و هوا را زهرآگین میکند».