ما به دیدار تو آمده بودیم
اما دیدار تو عیادت بود
عیادت خوشآمدگوییات که معنایش را نمیدانستیم
عیادت خاطراتی که سال و ماه و جایش را نمیشد مطمئن بود
و فرد و حس و حالش را نیز
عیادت دستنوشتهای که معلوم نمیکرد به نام چه کس خواهی نوشت
یا موقع نوشتن مقصود آن نام چه کس خواهد بود
ما به عیادت تو آمده بودیم گرچه به قصد دیدار
گویی زیر آفتاب لم داده باشیم برای آزمایش پزشکی
ما به عیادت تو آمدهایم و وقتی برگردیم به ژنهای تو فکر میکنیم
همانطور که اگر به دیدارت آمده بودیم به حرفهایت فکر میکردیم
ما به رفتار دیگران با تو فکر میکنیم
همانطور که اگر به دیدارت آمده بودیم به رفتار تو با دیگران فکر میکردیم
ما از رابطه دنیا با تو عیادت میکنیم
و رابطه تو با دنیا میگوید:
ـ راستی شما که هستید؟
من نمیدانم چرا وقتی میبینمتان
خوابهایم سفید میشود
آنقدر که اسمشان را دیگر نمی شود خواب گذاشت
William Utermohlen’s self-portraits from 1967-2000