عموها

بین اقوام ما عموها تنها کسی بود که می گذاشت مسخره اش کنیم و خودش هم آدم ها را مسخره می کرد. بقیه از حیطه امن و صلاحِ شوخی های مرسوم و پسندیده خارج نمی شدند. عموها اما به این که فضیلت داشته باشد قانع نبود. همه سنت های رایج را به جایی می رساند که به عکس یا پارودی خودشان تبدیل شوند. اگر حرف می برد و می آورد کار را به جایی می رساند که آدم ها کدورت های قدیمی را هم تقصیر او بدانند. اگر کسی را مسخره می کرد کار را به جایی می رساند که طرف بنشیند و به ریش خودش آن قدر بخندد که زانوهایش درد بگیرد. خانه عموها جای خوبی بود که ارزش پدرسالاری جای خودش را به هزل سالاری بدهد و رسوم و اصالت خانوادگی شکل لفت و لیس بازی های دست و پاگیر به خود گیرد.
البته عموها بدون شیطان های خودش نبود؛ مهم ترینشان گذشته گرایی. اما در این شیطان هم کار را به جایی رسانده بود که آدم باورش نمی شد. برخی وقت ها می خواست هیچ چیز از گذشته عوض نشود، حتی اگر گودالی بی مورد وسط حیاط خانه مادری اش بود. به نظرش باید دوباره آن را می کند و سر جایش می گذاشت. اگر می گفتی: “عموها این گودال از اولش هم فایده ای نداشت”. این حرف ها حالیش نمی شد. به نظرش گذشته با آن چه در آن بی فایده بود کامل می شد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *