بایگانی برچسب: منطق الطیر

هدهد و منطق تصادفی انتخاب رهبر

concierto de aves de Arellano
هدهد در منطق الطیر دو کنش را ایفا می کند. در ابتدا وقتی که پرندگان به این نتیجه رسیده اند که همه شهرها شاه دارند و آن ها ندارند اوست که به میان می آید و از شاهی که دیگران “ندیده اند” سخن می گوید. (هست ما را پادشاهی بی خلاف/ در پس کوهی که هست آن کوه قاف) هم اوست که پرنده های دیگر را یک به یک تعلیم می دهد که چرا باید زندگی فعلی خود را کنار بگذارند و به این سفر با او بیایند.
مرحله دومی که هدهد وارد می شود اما ماحصل یک کنش جمعی ست. او به حکم “قرعه” موظف می شود که رهبری پرندگان را بر عهده بگیرد. در واقع پرندگان همه تصمیم گرفته اند که پرواز به سوی مقصد را در پیش گیرند و حالا اطلاعات دارند و متقاعد شده اند و تنها نیاز به رهبر دارند. اما رهبری که آن ها می خواهند از پیش ویژگی های منحصر به فردی دارد. او کسی ست که پرندگان جان در راهش خرج خواهند کرد. پرندگان برای یافتن آن پرنده که به زودی اختیار دار کامل جان آن ها می شود دست به قرعه می زنند. (عاقبت گفتند حاکم نیست کس/ قرعه باید زد، طریق اینست و بس)
قرعه انداختن برای انتخاب رهبر باطنی و ظاهری از نظر جمعی کار رادیکالی قلمداد می شود چرا که همیشه کسی هست که یا سابقه بیشتر دارد، یا سن بیشتر، یا عقل بیشتر، یا … اما در رساله منطق الطیر که در دنیایی مینیاتوری از پرندگان اتفاق می افتد قرعه وظیفه را بر دوش می کشد.
اما قرعه انداختن به زودی با نتیجه ای بسیار الله بختکی دوباره هدهد را انتخاب می کند. (قرعه افکندند، بس لایق فتاد/ قرعه شان بر هدهد عاشق فتاد. جمله او را رهبر خود ساختند/ گر همی فرمود سر می باختند.)
این جاست که منطق الطیر که داستان چرخش های ناگهانی و بازی زبانی به عنوان بازی روایت است این نتیجه را به سادگی می پذیرد. هم سان شدن شانس محض با تقدیر نوعی از تسلیم به امر باری، یا مداخله مستقیم الهی ست که هم زمان که می شکند بر می کشد. عطار برای پیشبرد روایت خود به این قرعه، به این پشک انداختن، رو می آورد.
اما این سوال باقی ست که چرا قرعه در منطق الطیر حکم می شود. آیا در سلسله ها و مراتب قرعه اهمیت داشت؟ مسلما ناموس جانشینی همیشه واحد نبوده است. در برخی موارد جانشین از طریق روایت الهامی تعیین می شده است، گاهی متاثر از سن و نسب. در عمل جایگاه طبقاتی افراد حامی هم در پیشبرد یک ادعا سهم عمده داشته اند.
منطق الطیر اما منطق نوافلاطونی خود را به حد اعلای خود می رساند. از آن جا که همه تجلی هایی از ذات باری هستند هر کس می تواند همه را رهبری کند. از این رو رهبری امری ست که باید به تصادفِ تقدیر باور واگذار شود. (قرعه بر هرک اوفتد سرور بود/ در میان کهتران مهتر بود.)

Concert of Birds by Juan de Arellano