در زیر ترجمه شعر بسیار معروف کارلوس ویلیامز “فقط برای اینکه بگویم” را آوردهام و در ادامه “پارودی” همین شعر را که کنت کوچ، شاعر مکتب نیویورک، نوشته است میتوانید بخوانید.
—
فقط برای اینکه بگویم
ویلیام کارلوس ویلیامز
ترجمه: مهدی گنجوی
—-
من آلوهایی
که در یخدان
بودند
خوردهام
آنها که
به احتمال زیاد
برای صبحانه
کنار گذاشته بودی
مرا ببخش
خوشمزه بودند
خیلی شیرین
و خیلی سرد
—
کنت کوچ
ترجمه: مهدی گنجوی
—
من خانهای که کنار گذاشته بودی در تابستان آتی تویش زندگی کنی ریز ریز کردم
متاسفم، اما صبح بود، و کاری نداشتم بکنم
و تیغههای چوبیشان طلب میکرد.
ما با هم به ختمیها میخندیدیم
من بهشان آب قلیایی پاشیدم
مرا ببخش، من واقعا حالیم نمیشود دارم چه کار میکنم.
من پولی که برای زندگی در ده سال آتی کنار گذاشته بودی رد کردم رفت.
مردی که از من آنها را خواست ژندهپوش بود
و روی ایوان باد تند ماه مارچ خیلی باطراوت بود و سرد.
دیروز عصر ما داشتیم میرقصیدیم و من پای تو را شکستم.
مرا ببخش. دستوپا چلفتی بودم و
میخواستم در این اطاق بیماران باشی، اینجا که من طبابت میکنم!