پنتولوژی دانش عام، یا نگاهی سیستماتیک به تمام شاخههای دانش معنی میدهد. ریشههای این لغت به اوایل قرن نوزدهم و از ترکیب panto + logia ساخته شده است. panto به معنای همه در لاتین. از سوی دیگر امروزه در تبلیغات فروشگاههای لباس و شلوار از همین لغت و ترکیب در معنای شلوارشناسی نیز استفاده میشود. غیر از وجه مطایبه آمیز این استفاده در تبلیغات چه چیز دیگر میتوان گفت؟ بگذارید به پروژه زبان باز آشوری فکر کنیم. به کوشش او برای نشان دادن تکنولوژیهای زبانهای پیشگام مدرنیته. آیا این استفاده متاخر از ترکیب سازی های علمی در مطایبه های تبلیغاتی که ـ نمونه های فراوان دیگر هم دارد ـ خبر از یک محدودیت در اندیشه آشوری نمی دهد؟ آشوری در پروژه زبان باز خود عمده به تکنولوژی های توسعه زبان توجه دارد و توسعه تکنولوژیهای زبانی در زبانهای پیشگام مدرنیته را در تاریخ مادی این زبانها قرار نمیدهد و برای همین مثلا مساله print capitalism, روشهای نشر و پخش متون مکتوب، استعمار و غیره در تیوری توسعه زبانی او ورود نمیکند. او مساله زبان در کشورهای پیشگام را از مساله تکوین سرمایهداری جدا میکند و تنها در بستر روشنگری و مدرنیته قرار میدهد. اما اگر چنین نمیکرد امروز میدید چگونه سرمایهداری متاخر همان تکنولوژیهای زبانی را، که زمانی برای توسعه امکانات زبان شفاف برای تولید دانش مورد نیاز ابداع کرده بود، به کار دیگر میگیرد. چرا که هجوم تبلیغات و لزوم تحقق ارزش مبادله هیچ عرصهای از زیست اجتماعی و زبان را از عنصر تبلیغ، و کالایی کردن خالی نمیگذارد. زبان هر روز باید ظرفیتهای خود را، چه در میراث شعری و چه زبان علمی، برای تبلیغ بیشتر و بیشتر بشناسد و به کار گیرد. در این راستا میتوان گفت مهمترین وظیفه زبان در وضع موجود تضمین تداوم وضع رایج و «توسعه» آن است.
بایگانی برچسب: زبان
استخوانبندی زبانی
از خواب که بیدار شدم دیدم که او روی پای من نیست. هراسان به این سو و آن سو نگاه کردم. نگران بودم برای همیشه از دستش داده باشم. بالاخره در بالای درخت یافتمش. اما تا از درخت بالا رفتم دیدم که نیست. صدایش را از پایین درخت شنیدم. به پایین درخت که رسیدم این بار صدایش را از بالای درخت شنیدم. چندباری همین طور به دنبالش درخت را بالا و پایین کردم تا این که از جانم گذشتم و از همان بالای درخت به سویش پریدم.
مرا روی هوا گرفت و آرام روی زمین گذاشت. بعد رو به من کرد و گفت: “من شبیه مادرت هستم. با اولین کلمه ای که یاد گرفتی شیر مرا نوشیدی. حالا که زبانت استخوان گرفته است پستانم را از دهانت در میآورم و تو را به خواب فرو میبرم. تو این خواب را تا ابد خواهی دید.”
پس کی سکوتت را خواهی شکست تا من از دهانت بیرون بیایم؟
Flying jinn carrying a human, 14th century manuscript. Kitab al-Bulhan