بایگانی برچسب: تاریخ

کرمان و بازار اروپا

کشیده شدن کرمان به بازار اروپا از اواسط قرن هفدهم و با شهرتی که کرکِ بُز این منطقه به دست آورد تسریع شد. طبیعتا اروپاییان که در گمبرون (بندرعباس) بودند دنبال یافتن کالایی برای تجارت در منطقه مجاور می‌گشتند. کاهشِ دسترسی به موی سگ آبی، که در آن روزگار در صنعتِ کلاه‌سازی اروپا استفاده می‌شد، کلاه‌بافان اروپایی را جذب کرک بز کرمان کرد. از حدود هزار و ششصد و پنجاه شاهد رقابت بین شرکت کمپانی هند شرقیِ هلند با کمپانی هند شرقیِ بریتانیا برای گرفتن نبض تجارت این کالا هستیم (پیشنهاد می‌کنم شرح مفصل آن را در مقاله رودی متی بخوانید). انواع روش‌های پرداخت زودهنگام و نقدی، و‌ روابط اجتماعی و سیاسی برای به دست اوردن دست بالا در این تجارت وارد ماجرا شد و البته اولین اعتراضات بافندگان منطقه، ناشی از کاهش مواد بافندگی، نیز در همان سال‌ها ضبط شده است؛ اعتراضاتی که چند قرن بعد، البته با تغییر مختصات و دست اندرکاران، به یکی از اولین حرکت‌های اعتراضی کارگری در ایران، قیام شالبافان، تحول یافت. دستنویسی که می‌بینید را جزو اسناد کمپانی هند شرقی دیدم. مربوط به سال هزار و هفتصد و بیست و نه است و در دفترچه یادداشت شخصی و به قلم جان هورن، مامور کمپانی هند شرقی در گمبرون (بندرعباس) که خبر ورود کاروان کرک کرمان را ضبط کرده است.

کرمان؛ در دوره اشغال

بازسازی براساس مکاتبات کنسولگری بریتانیا به شماره ۲۸/۱۱۷

تیرماه سال هزار و‌سیصد و بیست و یک شمسی است؛ کرمان تحت اشغال متفقین کمافی‌السابق با کمبود گندم مواجه است و گرچه شهر هیچ روزی را بدون‌ نان نگذرانده، روزهای زیادی با کمبود آن سپری کرده. در یک اقدام تازه «شرکت خواروبار» با سرمایه بانکی به ارزش یک میلیون ریال تشکیل می‌شود تا روزانه به چهار تا پنج هزار نفر آش با قیمت دوازده شاهی بفروشد. اولین گام برای ارزان کردن هزینه‌های معاش. متفقین در شوروی زیر فشار نازی‌ها هستند و نگران از بازتابش در شهر. مجتهد سابق‌ کرمان اما کنسول بریتانیا را به حضور‌ پذیرفته و تمایلات انگلیسی نشان داده. در شهر چو افتاده که کنسول از آیت‌الله خواسته حکم جهاد در‌ راه متفقین بدهد. سهمیه روزانه‌ی نان مردم شهر یک عدد است؛ اما برخی کرمانی‌ها با نشان دادن عکس چرچیل که انگشت‌هایش را به علامت پیروزی بالا آورده می‌گویند این یعنی به دستور چرچیل‌ به آن‌ها باید دو نان در روز داده شود… با نزدیک شدن زمستان امیدهای هواداران نازی‌ها به امکان پیروزی آلمان‌ها در روسیه و ورودشان به ایران از سمت قفقاز کم‌رنگ می‌شود. کنسولگری برای شانزده و هفده شهریور ماه بسیاری از مقامات، تجار و نظامیان کرمان را دعوت می‌کند تا همراه با سربازهای هندی و ایرانی به تماشای «هدف برای امشب» اثر هری وات در سینما تابان بنشینند.
تا آخر شهریور کوپن‌های سبز و سفید نان برای بی‌چیزان صادر می‌شود. در شهری که چند هفته است با زلزله‌های مکرر خفیف می‌لرزد کارخانه نساجی خورشید به ناگاه در اوایل مهر آتش می‌گیرد، مقامات بریتانیایی ‌و محلی و اکثر مردم شهر‌ جمع می‌شوند.دو پمپ آب آورده می‌شود اما آب چندانی برای اطفای حریق در‌ کار نیست و هفتاد تن پنبه در برابر چشم شهر می‌سوزد…