تاکنون تحقیق قابل اشارهای برای شناخت تاریخی رابطه آموزش و ادبیات در ایران معاصر صورت نگرفته. یکی از زیرشاخههای این چنین تحقیق مهم و جامعی شناخت تاریخی از محدوده و روند گسترش و تولید دانش درباره جریانهای ادبی در ایران مدرن در دهههای چهل و پنجاه است. در غیاب چنین تحقیقی در وضعیت فعلی صرفا تاکید به «ارزش» ادبی آثار آن دوره، و یا «مجلات ادبی» آن دوره رفته است و البته از نقش حزب توده یا احزاب دیگر در معرفی برخی چهرههای ادبی نیز زیاد (و البته در بسیاری موارد بیش از حد) گفته شده است.
رابطه آموزش و ادبیات در یک سده و نیم اخیر از تاسیس دارالفنون به بعد نیازمند پژوهشی جدی ست و البته بسیاری از انگارههای تاریخی که دانش کنونی ما بر آن سوار است به هم میریزد. به عنوان یک نمونه مشخص میتوان به نقش «مجلات کمک آموزشی» پیک جوانان در توسعه ادبیات مدرن اشاره کرد (البته این نقش از اوایل دهه پنجاه در پیکهای نوجوانان و دانشآموز نیز با انتخابهای محمود کیانوش و پروین دولتآبادی از شعر دیگران و جهان پررنگ میشود). بیتوجهی کامل به قریب نه سال انتشار مجله پیک جوانان و تاثیراتش در تاریخ ادبیات ایران هم از یک سو ریشه در فقدان هرگونه بررسی تاریخی رابطه آموزش و ادبیات دارد و هم احتمالا به این دلیل است که این مجلاتِ کمک آموزشی، مجلات تخصصی ادبی نبودهاند و برای همین مورد توجه خاص محققین ادبی قرار نگرفتهاند. هر شماره از مجله پیک اما، به اقرار خود مدیریت مجله در سال پنجاه و یک «هر شماره از همه مجلههایش روی هم بیش از یک میلیون و سیصد هزار خریدار دارد و دست کم پنج میلیون خواننده». مجله پیک جوانان از دفتر دبیرستانهای ایران با قیمتی بسیار ارزانتر از مجلات تجاری آن دوره و با کیفیتی بهتر از آنها فروخته میشده و میدانیم که درباره سایر پیکها (مثلا پیک دانش آموز و نوآموز) محتوای آنها به عنوان بخشی از محتوای کمک آموزشی گاه در امتحانها و یا جوایز دولتی و کشوری مورد پرسش قرار میگرفته. پیک جوانان در اوایل دهه پنجاه (که شورای نویسندگانش شامل کریم امامی و نجف دریابندری و ثمین باغچهبان و … است) مجلهای کمکآموزشی ست که هوشنگ گلشیری در آن میراث ادبی زینالعابدین مراغهای، جمالزاده و حجازی را به زبان مناسب جوانان توضیح میداد. بهرام صادقی داستان منتشر میکرد. ناصر تقوایی سفرنامه مصور برای دبیرستانیها تهیه کرده است. نوشتههای فروغ درباره ملکالشعرای بهار، عارف قزوینی و میرزاده عشقی منتشر میشد. صادق هدایت روی جلد منتشر میشد. و خانم مینو وزیری با شاعرانی مثل حقوقی، خویی، شاملو، اخوان ثالث، رویایی، سایه، مجابی، سپانلو، بیژن جلالی، محمد زهری، نصرت رحمانی، محمود کیانوش، پروین دولتآبادی، حمید مصدق، منوچهر نیستانی، سیمین بهبهانی، پروین بامداد و …. گفتگو میکرد و هم آن ها نگاهشان به شعر را با زبان ساده برای دبیرستانیها توضیح میدادند و هم نویسنده چند شعر از انها را برای این گروه سنی میگشود. میراثی عظیم، پیچیده و کاملا چشمپوشی شده که صرفا در اینجا لیستوار اشاره کردهام.
حذف تاریخ رابطه آموزش و ادبیات در دهه چهل و پنجاه اما، امروز مناسب جریانی عمل میکند که با اهداف راستگرایانه و گاه فاشیستی قصد تخطیه کامل ادبیات مدرن ایران از طریق تحریف این ادبیات و میراث نویسندگان مدرن ایران دارد. جریانی که با شناساندن نویسندگان مدرن ایران و میراثشان به عنوان نویسندگانی که شهرتشان ناشی از مریدپروری و حزببازی ست ، و ادبیاتشان نخبهگرا و غیرمردمی، در حال بهرهبری از این خلاء پژوهش تاریخی ست تا انقطاع ادبیات مدرن و پیشرو از محتوای اموزشی در دهههای اخیر ـ که به شدت به محدود ماندن خوانندگان این ادبیات و تولیدکنندگان این ادبیات منجر شده ـ را نه ناشی از سیاستهای آموزشی که ضعف و زوال خود این ادبیات جا بزند.