به سبک رسیدم
از مسایل منکراتی دور شدم
بوی سیاسی نمیدهم
بارِ منفی ندارم
فضای مسموم ایجاد نمیکنم
مسالهساز نیستم
از چهرههای ناسالم ادبی رو
و پشتِ دستِ معاندها را گاز گرفتهام.
به دنبال تطهیرِ چهرههایِ معلومالحال نیستم
روحِ حاکم بر اثرم «تخریبِ احساسات»،
«اشاعهی فساد»،
و «دامن زدن»
یا «خدشهدار کردن» نیست.
در مجموع
طوری سروده شدهام
که بیربط به مسائل خلافم.
بایگانی دسته: شعر
علیالحساب
علیالحساب بین دو واژه که منظورت را نمیرساند
آنکه کمتر نمیرساند
انتخاب کن
متن نهایی کلیه انچه منظورت نبود را
به شکلی که بیش از این هم میشد
مقصودت را نرساند تنظیم کرده است
نوشتن
واگذاری اندیشه است
در حین امضای پایان.
در جشن رونمایی
اگر تا انجا که به صورتت مینشیند لبخند بزنی
اصلاحات حکمت خود را
در گوش تو خواهد گفت:
«یک بار دیگر»!
عبور و لاشه
جاده در حال عبور از حشره بود
که روی پوستم افتاد
معبر شدم و
فاصلهی انگشتهایم را
کم کردم
با بالهای اشتباه
در آسمانی از گوشت
پرواز کرد
و به زمین خورد
عبور
لاشهی حشره شد
شعر-سانسور
قطعههایی درباره سانسور
قطعههایی درباره سانسور
——-
۱.
حدس بزنیم؟
صدهزار سانسور
توسط دولت
در هر روز؟
یا بیشتر؟
۲.
در قفس مکالمه
زبان مال کسی ست که
سانسورش میکند
۳.
از دولت اجازه خواستم
در خانه زبان را برای خودم داشته باشم
موافقت کرد
با پوشش کمتر زبان
به شرط انکه
جز برای آشغال گذاشتن
پا به خیابان نگذارد
۴.
زبان فارسی خانه دولت ایران است
آن را پاس نداشتیم
۵.
آزادی وهمیست
که توان بیپایان جملهسازی
به آدمی میدهد
دولت اما
میل را خورده،
وهم را میشکند
۶.
در زبان فارسی
حرف که میزنیم
گوشهای از خانه دولت را
جارو میکنیم
حفظ کمال خویشتنداری
در حال حفظ کمال خویشتنداری بودیم
که امید مثل نان خشکیده در ظرف آب افتاد
و ذره ذره جلوی چشممان از هم شکافت
قرار شد هر ذره را از آب بگیریم
تا در زیر حمایتِ مردمی و احیانا آفتابِ عالمتاب
خشک کرده، در موزه بگذارند
رأی مردمی منتظر بود معلوم شود
چگونه یک وضعیتِ بیثبات
به وضعیتِ بیثبات دیگر تحول مییابد
و البته ذکر تحولات جاری را
با چه نسخهای از عرفان رسانهها
باید زیر لب گرفت
غیرقانونی بودن تشویش افکار عمومی
به غیرقانونی بودن تشویش افکار خودمان دربارهی عموم
تحول یافت
ذرهبین به دست
در حین کار به مولکولهای سایزبندی شده نگاه کردیم
شرمندهی عواقبی که این چند سطر تشتت فکری
بر حفظ کمال متانت ما گذاشته بود
اعلانیه
مُرد
بدون انکه یک بار دیگر
فرصت رای استراتژیک داشته باشد
ناکام مُرد
شرمندهی ناتمام ماندن وظایف شهروندی
با طیب خاطر ی چند از انجا که ریق رحمت را
قبل از مهلت اظهارنامه مالیاتی
سرکشید
نگران اینده تصویر اجتماعیاش مُرد
در نبود او بار سهمگین تفسیر خدماتش را
چه کسی میکشید؟
مُرد
بدون یک بار دیگر استفاده از مزایای دموکراسی غربی
برای فاندریزینگ صف قرمهسبزی
بدون اینکه فرصت کند یک اخر هفته دیگر
اشتباهات چپولها را با نقل قولی از بانک مرکزی نشان دهد
بدون یک دفاع جانانه دیگر از خدمات بنفش و سبز و خرداد پرحادثه
مُرد قبل از سهیم شدن در شور عمومی بعدی
برای مبارز سابقا حزبی و حالا مدنی
و لایک شبانه مستی پای پست برنده جایزه نوبل
مُرد و فرصت نشد از حیثیت شاملو در برابر براهنی و براهنی در برابر صداوسیما و صداوسیما در برابر ترامپیزم مجددا دفاع کند
مُرد و
جهان فانی را
با شعری از مولوی
و قطعهای از شجریان
و مقداری قرآنخوانی
تنها گذاشت
کشتی فرهنگ را اما
بادبانهای بعدی به پیش میبرند
از خوابهای که نپریدهام
از خوابهایی که نپریدهام بیشتر هراس دارم
تا از آنها که پریدم
جلسه به برگزار شدن خود افتخار میکرد
با چند پرسشگر که بعد از خطابهای غرا، جواب سوال را میدانستند
و چند نفر که روی لزوم تمرین دموکراسی تاکید داشتند
(و البته بنا به شواهد بعد از جلسه به پافشاری رسیدند)
انقلاب همراه با صندوق خالی حمایت از جلسه دست به دست میشد
حضار بر روی مهمترین موضوعات
از قبیل تقدس شعر، لزوم تکرار نام خود، و اضطرابهای مردی که زنش حاضر به سقط جنین نیست
توافق داشتند
نتیجه که داشت حاصل نمیشد
برگزار کننده با حرارتی تمرین شده رو به حضار گفت:
«تا».
یک کرگدن سفید
به استبداد سمبل کبوتر اعتراض کرد
مخالفت رادیکال با تغییر وضع موجود
شعر یک جمعبندی مصنوعی
از محتوای حیات است
یا یک صورتبندی مصنوعی
از کلمات
اما هرچقدر قرون وسطی
نیاز به همه جور شعر
از مدح و قصیده و مثنوی و مراثی وغیره
(که غزل در وغیره قرار میگیرد)
برای دوام خود داشت
یک عملیات مستمر
در خیال ربایی
دنیای معاصر را
با مخالفت رادیکال
با تغییر وضع موجود
(که غزل هم در آن قرار میگیرد)
به هم نگه داشته.
از امکانات چاپ
شعری در سرم آمد که گفتم اگر ننویسمش
بیشتر خاطره اینکه در سرم آمد
گرمم خواهد کرد
ننوشتمش
به همین سادگی مادیت هر چیز فراموش میشود
و سانسور یکیش همین فراموش کردن مادیتهاست
مثلا تو که بدن نخواهی داشت
در شعر من حضور داری
تا من به چیزی که نیست
دلبسته باشم
و البته
به ذهنت
که توی اتاق دارد درباره حدود چاپش مسامحه میکند
امکان چاپ ما و انتقال خودمان به نسل بعد
به حوالی هیچ رسیده
ما دیگر در چرخه بازتولید نخواهیم بود
این بند را برای پایانبندی سیاسی
در ذهنتان پنهان کنید