شعری از نانائو ساکاکی از مجموعه «آینه را بشکن»
ت: مهدی گنجوی
——–
زیرِزمین در اعماق
غار باستانی تاریک
مینشینی
شاید وسط روز است
یکی میآید تو
نمیتوانی ببینیش، بشنویش، لمسش کنی
با این حال یکی باتوئه، قطعا؛
آیا او دوسته یا شیطان؟
برایت مهم نیست
فرقی نمیکند
لبخند میزنی
او خالی به نظر میرسد
میزنم زیر خنده
هیچکس
موج بعد از موج