اگر بخواهیم به تاریخ تولید یک اثر نگاه کنیم این نقاشی باز می گردد به 1575. اما جز یقه و محراب شکلی که کنارِ مردِ عریان افتاده چیزی ما را به گذشته پرت نمی کند. نقاشی ترکیبی ست از عناصری ناهمگن و متضاد؛ چهره ای مطمئن روی بدنی نامطمئن، یقه ای سلطنتی و بدنی عریان، محرابی که از نیمه دیگر نیست. تضاد، تاریکی و عریانی زمان را از این نقاشی می گیرند. در نگاه کردن به این نقاشی چیزی مدام فرار می کند؛ مکان که تاریک است، زمان هم تاریک می شود و وسط این خلا مشکوک آدمی بیگانه به ما خیره است. این بیگانه شبیه آن بخش از وجودِ ماست که نفرین شده است.