قدیم تر من بودم که موهایم را از پشت می بستم و امیر عینکی بود. قبل ترش امیر توی ماشین گاز و کلاچ را گم می کرد، من در آزمایشگاهِ شیمی با اسید سولفوریک ور می رفتم. قبل ترش امیر وی اچ اس غریزه ی اصلی را می دید، من هم یواشکی آن وی اچ اس را از اتاقش کش می رفتم و می دیدم. فکر می کنم همان جا به هم وصل شدیم.